مزاج ها، اوضاع دستگاه گوارش، وضع معده ها و روده ها، کنایه از مجموعه کیفیت های جسمی و روحی، در طب قدیم هر کدام از کیفیت های چهارگانه در بدن انسان یا مواد خوراکی که عبارت است از مثلاً سرد، گرم، خشک و تر، کنایه از سرشت ها، طبیعت ها، کنایه از حالت ها، وضعیت ها، جمع واژۀ مزاج
صورت ممال مزاج است. مزاج: آن چنانی ز عشق و طبع و مزیج که نسنجی به چشم عاقل هیچ. سنائی (حدیقه چ مدرس ص 335). و رجوع به مزاج شود. - هم مزیج، همنشین. همدم: خاک است طینت تو و با آب هم مزیج دلو است طالع تو و با چرخ هم عنان. خواجوی کرمانی (در وصف حمام). ورجوع به مزاج شود