معنی منجی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با منجی
منجی
- منجی
- رهاننده رها گاه، پشته مکان نجات جای رهایی، زمین مرتفع. نجات دهنده رها کننده
فرهنگ لغت هوشیار
منجی
- منجی
- هر چیز که بدان استنجا می کنند از سنگ و کلوخ و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منجی
- منجی
- رهاننده. (یادداشت مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نجات دهنده. رهاکننده. رستگاری دهنده. نجات بخش. رهایی بخش. رهایی دهنده. مقابل مهلک. (یادداشت مرحوم دهخدا) : پس شاه... گفت اگرچه ’یهه’ ندیمی قدیم و منادمی ملازم و مناجیی منجی و کافی به همه خیرات مکافی باشد... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 291)
لغت نامه دهخدا