جدول جو
جدول جو

معنی مرنوطس - جستجوی لغت در جدول جو

مرنوطس
نام یکی از اصحاب کهف. (حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 54)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مینوس
تصویر مینوس
(پسرانه)
در اساطیر یونانی نام پادشاه کرت پسر زئوس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مانوس
تصویر مانوس
انس گرفته، خوگرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرئوس
تصویر مرئوس
کسی که زیردست رئیس کار می کند، کارمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
بسته شده، وابسته، بربسته
فرهنگ فارسی عمید
نوعی گوسفند بومی استرالیا که پشم آن لطیف تر و موغوب تر از پشم سایر گوسفندان است
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
دریای آزف. (نخبهالدهر دمشقی فهرست ص 23). در مآخذ قدیم از قبیل تقویم البلدان و مقدمۀ ابن خلدون مانیطش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
به لغت عبرانی فطر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
اسم نبطی درختی است به قدر درخت انار برگش به باریکی موی و بهم پیچیده و با رطوبت چسبنده مانند عسل و تند بوی و تلخ. (از تحفۀ حکیم مؤمن). مرطوشه
لغت نامه دهخدا
(قَ طُ)
عقل، فهم، ذهن، رای. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
الطارنطینی. آرخیتاس. حکیم فیثاغورسی. مولد او در طارنطینی و او دوست افلاطون بود. این حکیم، ریاضی دان و منجم و سائس و فرمانده سپاه بود. اهالی طارنطین هفت بار او را بحکومت خویش برگزیدند و در جنگها مکرر بر دشمنان وطن خود غلبه یافت و آنگاه که در کشتی نشسته بود، کشتی وی در سواحل پوی ّ درهم شکست و او غرق شد. وی اکتشافات بسیار در هندسه دارد. کبوتر پرّان که از قدیم ساختن آنرا بدو نسبت کرده اند، بدون شک قسمی پرندۀ خودکار بوده است. ارخوطس را مؤلفات بسیار است که جز معدودی از آنها در دست نیست و هراس قصیده ای در مدح او ساخته است. قفطی در تاریخ الحکماء (ص 24) ’ارخوطس من اهل طارنطینی’ را در ردیف حکمای معاصر افلاطون یاد کند و ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء (ج 1 ص 42) آرد: ’ و اما کتب فوثاغورس الحکیم التی انفرد یجمعها ارخوطس الفیلسوف الطارنطینی فتکون ثمانین کتابا. ’ و رجوع بقاموس الاعلام ترکی (آرخیتاس) شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طَ)
قفطی در تاریخ الحکماءدر زمرۀ تألیفات ارسطوطالیس آرد: کتابه الملقب بارخوطس سه مقالات. و نیز ابن ابی اصیبعه در تعدید مؤلفات ارسطو گوید: کتاب ارخوطس ثلاث مقالات. رجوع به تاریخ الحکماء چ لیبسک ص 43 و عیون الانباء ج 1 ص 67 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرنوس
تصویر قرنوس
لاتینی تازی گشته ال از گیاهان از تیره زغال اخته ای ها ال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکنوس
تصویر مکنوس
روبیده رفته جاروب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرموط
تصویر مرموط
موش خرمای کوهی از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرووس
تصویر مرووس
مرئوس در فارسی: زیر دست کارمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرئوس
تصویر مرئوس
رعیت، عامه مردم، خادم، تابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
محکم کرده و بسته شده، پروریده
فرهنگ لغت هوشیار
انس گرفته، آشنا و همدم و مصاحب خو گر انس گرفته: خوگر: ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس. . ، جمع مانوسین
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای تره که آن را کراث ابوشوشه وگندنای شامی و کراث شامی و قفلوت نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
عقل فهم هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارنوس
تصویر ارنوس
لاتینی تازی گشته خارپشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنیطس
تصویر قرنیطس
((قَ طُ))
عقل، فهم، هوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مأنوس
تصویر مأنوس
((مَ))
انس گرفته، خو کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرئوس
تصویر مرئوس
((مَ))
زیردست، کسی که زیر دست رئیس کار می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
((مَ))
بسته شده، وابسته، دارای پیوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربوطه
تصویر مربوطه
وابسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرنویس
تصویر سرنویس
عنوان، عنوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنویس
تصویر برنویس
مصنف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
پیوسته، پیونددار، وابسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مانوس
تصویر مانوس
دمساز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
Corresponding, Pertinent, Relevant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
correspondente, pertinente, relevante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
entsprechend, zutreffend, relevant
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مربوط
تصویر مربوط
odpowiadający, istotny, odpowiedni
دیکشنری فارسی به لهستانی