جدول جو
جدول جو

معنی مرئوس

مرئوس((مَ))
زیردست، کسی که زیر دست رئیس کار می کند
تصویری از مرئوس
تصویر مرئوس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مرئوس

مرئوس

مرئوس
رعیت. (از منتهی الارب) (متن اللغه). عامۀ مردم. (از منتهی الارب). که زیر سلطۀ رئیس باشد. (از اقرب الموارد). تابع. خادم. کنایه از رعیت. (غیاث اللغات). زیردست. فرودست. (یادداشت مؤلف). مقابل رئیس. کارمند. عضو اداره یا مؤسسه یا شرکتی که زیردست رئیس کار می کند، آنکه شهوت او در سر او باشد و بس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، بزرگ سر. (از منتهی الارب). عظیم الرأس. (از اقرب الموارد) (متن اللغه) ، که از درد سرشکایت کند. (از متن اللغه). که به سرسام مبتلا باشد. (از متن اللغه). المصاب رأسه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مردوس

مردوس
گونه ای تره که آن را کراث ابوشوشه وگندنای شامی و کراث شامی و قفلوت نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار

خرئوس

خرئوس
خروشیدن. این کلمه اوستایی است و خروش و خروشیدن و خروس از آن. (از فرهنگ ایران باستان ص 316)
لغت نامه دهخدا

مرکوس

مرکوس
نعت مفعولی از رکس. رجوع به رکس شود، مقلوب. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، منکوس. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آنکه حال او به ادبار کشیده باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مرغوس

مرغوس
نعت مفعولی ازمصدر رغس. رجوع به رغس شود، گوالیده ومرد بسیارخیر، مبارک. وجه مرغوس، یعنی میمون و مبارک. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا