دهی است جزو دهستان نراق بخش دلیجان شهرستان محلات، واقع در 12هزارگزی جنوب خاور دلیجان، 2هزارگزی خاور راه شوسۀ اصفهان. واقع در دامنه و معتدل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزو دهستان نراق بخش دلیجان شهرستان محلات، واقع در 12هزارگزی جنوب خاور دلیجان، 2هزارگزی خاور راه شوسۀ اصفهان. واقع در دامنه و معتدل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دختر بدر بن هفان و خواهر طرفه بن العبد از طرف مادر. او را اشعار بسیار درباره برادر و شوهرش است و جز پنجاه واندی بیت چیزی از او بدست نیست و استاد اب لویس شیخو آنرا جمع کرده است. (از معجم المطبوعات) لقب سعید بن ثابت انصاری است. (از منتهی الارب)
دختر بدر بن هفان و خواهر طرفه بن العبد از طرف مادر. او را اشعار بسیار درباره برادر و شوهرش است و جز پنجاه واندی بیت چیزی از او بدست نیست و استاد اب لویس شیخو آنرا جمع کرده است. (از معجم المطبوعات) لقب سعید بن ثابت انصاری است. (از منتهی الارب)
برنگ. (تحفۀ حکیم مؤمن). برنج. رجوع به برنگ و برنج و برنج کابلی شود، نخل برنی، که بر آن خرمای برنی باشد. (از ذیل اقرب الموارد) ، در لهجۀ اهل عراق، خروسهای کوچک آنگاه که به بلوغ آیند. ج، برانی ّ. (ازذیل اقرب الموارد از لسان). و رجوع به برنیه شود
برنگ. (تحفۀ حکیم مؤمن). برنج. رجوع به برنگ و بِرَنج و برنج کابلی شود، نخل برنی، که بر آن خرمای برنی باشد. (از ذیل اقرب الموارد) ، در لهجۀ اهل عراق، خروسهای کوچک آنگاه که به بلوغ آیند. ج، بَرانی ّ. (ازذیل اقرب الموارد از لسان). و رجوع به برنیه شود
صدای گربه (خاصه صدایی که گربه در هنگام مست شدن وطلب جنس مخالف برآورد)، یا به مرنو افتادن گربه. بهوس افتادن گربه نر جهت آرمیدن با ماده: من چو گربه به مرنو افتادم مدتی در تک و دو افتادم 0 (بهار)
صدای گربه (خاصه صدایی که گربه در هنگام مست شدن وطلب جنس مخالف برآورد)، یا به مرنو افتادن گربه. بهوس افتادن گربه نر جهت آرمیدن با ماده: من چو گربه به مرنو افتادم مدتی در تک و دو افتادم 0 (بهار)
خبه خبه شده، خبه گاه در گلو خبه کن خفه شده خبه گشته، محل فشار طناب در گلوی خفه شده. خفه کننده، مفعولن چون در حشو بیت افتد واز مفاعلین منشعب باشد آنرا مخنق خوانند
خبه خبه شده، خبه گاه در گلو خبه کن خفه شده خبه گشته، محل فشار طناب در گلوی خفه شده. خفه کننده، مفعولن چون در حشو بیت افتد واز مفاعلین منشعب باشد آنرا مخنق خوانند
برون لایه برون لایه کمنیام (کمنیام پرده صفاق)، به کله زدن: گونه ای دیوانگی لایه خارجی پرده صفاق، نوعی مالیخولیا که آنرا ناشی از سودامیدانستند و عقیده داشتند که گردن صاحب مرض بعلت تصاعد ابخره ستبر میشود: مدعی گر چه خود آزار مراقی دارد باب قصاب شکن گردن چاقی دارد. (گل کشتی)
برون لایه برون لایه کمنیام (کمنیام پرده صفاق)، به کله زدن: گونه ای دیوانگی لایه خارجی پرده صفاق، نوعی مالیخولیا که آنرا ناشی از سودامیدانستند و عقیده داشتند که گردن صاحب مرض بعلت تصاعد ابخره ستبر میشود: مدعی گر چه خود آزار مراقی دارد باب قصاب شکن گردن چاقی دارد. (گل کشتی)
مهراز (معمار)، پرده آویز، پالاینده در شگفت آوردن، خشنود ساختن پالوده، پیشخانه دار ستاوندار بیرون رفتن از دین دینرهایی صاف کرده شده، شراب پالوده شده باده بی درد: شاه اگر جرعه رندان نه بحرمت نوشد التفاتش بمی صاف مروق نکنیم. (حافظ)، خانه رواق دار: پای در دامن صبر کشیدم و از همه این طاق و رواق مروق دنیالله بگوشه ای قانع شدم. صاف کننده، رواق سازنده معمار. خارج گردیدن از دین و آیین
مهراز (معمار)، پرده آویز، پالاینده در شگفت آوردن، خشنود ساختن پالوده، پیشخانه دار ستاوندار بیرون رفتن از دین دینرهایی صاف کرده شده، شراب پالوده شده باده بی درد: شاه اگر جرعه رندان نه بحرمت نوشد التفاتش بمی صاف مروق نکنیم. (حافظ)، خانه رواق دار: پای در دامن صبر کشیدم و از همه این طاق و رواق مروق دنیالله بگوشه ای قانع شدم. صاف کننده، رواق سازنده معمار. خارج گردیدن از دین و آیین