جدول جو
جدول جو

معنی مرضیات - جستجوی لغت در جدول جو

مرضیات
(مَ ضی یا)
جمع واژۀ مرضیه. چیزهای مطبوع و پسندیده. پسندیدها. رجوع به مرضیه شود
لغت نامه دهخدا
مرضیات
جمع مرضیه، پسندیدگان جمع مرضیه
تصویری از مرضیات
تصویر مرضیات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مراعات
تصویر مراعات
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرعیات
تصویر شرعیات
علوم و اموری که مربوط به شرع و احکام آن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماهیات
تصویر ماهیات
ماهیت، حقیقت، طبیعت، نهاد، سرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرضات
تصویر مرضات
از کسی خشنود بودن، خشنودی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ ئی یا)
چیزهائی که دیده می شوند. (غیاث اللغات) (از آنندراج). دیده شوندگان. دیدنیها. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرضاه. رضا. خشنودی. خشنود شدن. ورجوع به مرضاه شود: و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ و اﷲ رؤوف بالعباد. (قرآن 207/2). رعایت رضای ایزد سبحانه و تعالی و تحری مرضات او در آن مضمون و مرعی بوده است. (سندبادنامه ص 217).
کز پی مرضات حق یک لحظه ای است
که مرا اندرگریزت مشکلیست.
مولوی.
نعمتی را کز پی مرضات حق درباختی
حق تعالی از نعیم آخرت تاوان دهاد.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَبْ بَ)
جمع واژۀ مربی. (از متن اللغه). ج مربیه است. (از فرهنگ فارسی معین). انبجات. (ابن البیطار) (مفاتیح). مرباها: مربیات دویست و هفتاد من... (مکاتبات رشیدی ص 284، از فرهنگ فارسی معین) ، داروهای پرورده به رب. (منتهی الارب). چون هلیلۀ پرورده. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ ماضیه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ماضیه شود
لغت نامه دهخدا
(مَرْ وی یا)
جمع واژۀ مرویه. رجوع به مرویه و مروی ّ شود
لغت نامه دهخدا
(فَ ضی یا)
واجبات. اموری که عمل به آنها فرض و واجب است. فرائض. رجوع به فرائض شود، جمع واژۀ فرضیه. حدسیات و چیزهایی که به گمان و قیاس و وهم بدانها پی میبرند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرضیه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ضِ)
جمع واژۀ مرضع. رجوع به مرضعشود، جمع واژۀ مرضعه. رجوع به مرضعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خضریات
تصویر خضریات
جمع خضری، سبزهای تر سبزی های تر گیاهان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیات
تصویر ترقیات
جمع ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شرطیه، سامه داران جمع شرطیه، قضایایی هستند که حکم در آن ها معلق به حصول اموری دیگر باشد مقابل حملیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرعیات
تصویر شرعیات
جمع شرعیه، دینکرد جمع شرعیه علوم و احکام شرعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرویات
تصویر صرویات
تیره لاله های مردابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیات
تصویر ترجیات
جمع ترجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صردیات
تصویر صردیات
کاکیان شیر گنجشگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرزیات
تصویر خرزیات
گلسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمیات
تصویر مرمیات
جمع مرمیه (مرمی) پرتاب شده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جربیات
تصویر جربیات
راسته کنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضعات
تصویر مرضعات
جمع مرضعه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مربیه، همبک ها ریچارها، جمع مربیه، ارمگان ها پرورندگان جمع مربیه: مربیات: دویست و هفتاد من. . ، جمع مربیه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فرضیه، انگاره ها گمانه ها مونث فرضی، حدس تقدیر، فرضی در باب موضوعی ممکن یا غیر ممکن که از آن نتیجه ای گیرند، جمع فرضیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارضیات
تصویر ارضیات
موریانگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضات
تصویر مرضات
خشنودی، رضا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضات
تصویر مرضات
((مَ))
از کسی خوشنود بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرضیات
تصویر فرضیات
((فَ یّ))
جمع فرضیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالیات
تصویر مالیات
باج، پاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
خشنودی، رضایت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زمین شناسی
دیکشنری اردو به فارسی
مرضی، بیماری
دیکشنری اردو به فارسی