- مرداس (پسرانه)
- مرد آسمانی، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران و نیزه گزار و پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد
معنی مرداس - جستجوی لغت در جدول جو
- مرداس
- سنگ کوب، سنگ چاه آزمای، غلتک زمینکوب، سر سر راس، سنگ کوب، سنگی که به ته چاه اندازند تا از آوای آن بدانند آب دارد یا نه
- مرداس ((مَ))
- سر، رأس، سنگ کوب، سنگی که به ته چاه اندازند تا معلوم شود که آب دارد یا نه
- مرداس
- سر، راس، سنگ کوب، سنگی که در چاه بیندازند تا معلوم شود که آب دارد یا نه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تالاب، استخر، آبگیر عمیق، آب ایستاده و لجن زار، پیش رفتگی آب دریا در خشکی
ماه پنجم از سال خورشیدی، روز هفتم از هر ماه خورشیدی، برای مثال روز مرداد مژده داد بدان / که جهان شد به طبع باز جوان (مسعودسعد - ۵۴۶)
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر برای مثال خدایا بی شبان بگذاشتی این بی زبانان را / مگر تو هم از ایشان باز داری شر گرداسان (نزاری - مجمع الفرس - گرداس)
لاشۀ حیوان مرده که ذبح نشده باشد، پلید، کثیف، لاشه، لاش، لش
پیوند گاه در استخوان ها
ظالم و ستمگر
گونه ای تره که آن را کراث ابوشوشه وگندنای شامی و کراث شامی و قفلوت نیز گویند
پهلوانان، دلیران و شجاعان
لاشه مرده، جسد حیوانی که ذبح نشده و مرده است و در شرع اسلام نجس است وخوردنش جایز نیست، لش، جیفه
ماه پنجم هر سال شمسی، هفتمین روز هر ماه شمسی: روز مرداد مژده داد بدان که جهان شد بطبع باز جوان. (مسعود سعد)
برکه و آبگیر عمیق و پرعرض و طول
تابانرخسار: دختر، بی موی: زنی که بر چوز او موی نباشد، ریگستان
ژرفا سنج ژرفا یاب
پر خوان، هرپاتستان (مدرسه علوم دینی) پهر (مدرسه یهودان)
سنگ یا آهنی که به ریسمان ببندند و در چاه آویزان کنند برای اندازه گیری عمق آن
سنگ انداز مرد سنگ انداز
علاج کردن، درمان کردن، چاره کردن
از ریشه پارسی ک مروسیدن مروسش (ممارسه)، سختی، نیرو مروسیدن علاج کردن
کوله خس. مرد افکن (افگن)، آنکه پهلوانان را بر زمین زند قوی پرزور: پسند آمد و گفت: اینت سپاه سواران مرد افکن و رزم خواه. (شا)