جدول جو
جدول جو

معنی مرتقب - جستجوی لغت در جدول جو

مرتقب
محافظ و نگهبان، مراقب، چشم دارنده
تصویری از مرتقب
تصویر مرتقب
فرهنگ فارسی عمید
مرتقب
((مُ تَ قِ))
دیده بان، چشم به راه
تصویری از مرتقب
تصویر مرتقب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتعب
تصویر مرتعب
ترسنده، آنکه از چیزی بترسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
اقدام کننده به کاری به ویژه کار زشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
مراقبت کننده، نگهبان، در تصوف سالکی که در حال مراقبت است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترقب
تصویر مترقب
چشم داشت دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
مواظب، ناظر، نگران، نگرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
اقدام کننده بکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتعب
تصویر مرتعب
ترسیده هراسیده ترسنده ترسان خایف جمع مرتعبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتاب
تصویر مرتاب
آنکه در شک و تردید باشد جمع مرتابین، دو دله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتقب
تصویر منتقب
پوشه دار پوشه نهنده: زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترقب
تصویر مترقب
((مُ تَ رَ قِّ))
امیدوار، چشم به راه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
((مُ تَ کِ))
انجام دهنده کاری ناروا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتغب
تصویر مرتغب
((مُ تَ غِ))
تشویق کننده، برانگیزاننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتعب
تصویر مرتعب
((مُ تَ ع))
ترسنده، ترسان، خایف، جمع مرتعبین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرتاب
تصویر مرتاب
((مُ))
آن که در شک و تردید باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
((مُ قِ))
نگهبان، مراقبت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترقب
تصویر مترقب
چشم به راه، منتظر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرتکب
تصویر مرتکب
Perpetrator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراقب
تصویر مراقب
Attentive, Caring, Proctor, Vigilant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
atento, carinhoso, fiscal, vigilante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
aufmerksam, fürsorglich, Aufsichtsperson, wachsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
uważny, troskliwy, nadzorca, czujny
دیکشنری فارسی به لهستانی
преступник
دیکشنری فارسی به روسی
внимательный , заботливый , проктор , бдительный
دیکشنری فارسی به روسی
уважний , турботливий , інспектор , пильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
attent, zorgzaam, toezichthouder, waakzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
atento, cariñoso, supervisor, vigilante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی