- مرتدع
- بازایستنده از کاری
معنی مرتدع - جستجوی لغت در جدول جو
- مرتدع
- در گل افتاده پای در گل، باز ایستنده از کاری باز ایستنده از کاری
- مرتدع ((مُ تَ دِ))
- باز ایستنده از کاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افراشته، بلند
واپسگرا
بدعت گذار، ابداع کننده
کسی که ردا پوشیده باشد، محتجب
مقابل متجدّد، کهنه پسند، بازگشت کننده
بلند، دراز، قدکشیده، برافراشته، مرتفع، مقابل پست
اهل بدعت، مخترع و ملحد
برداشته شده، بلند کرده شده، برافراشته
فراخی گستردگی
بازگردنده، بازگشت کننده
رفع شده، برداشته شده، برافراشته شده، بلند کرده، کنایه از ارزشمند
چراگاه، چمنزار
رانده شده
کسی که از دین برگشته باشد
چراگاه، چمن سبزه زار، چراگاه
از دین برگشته
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخوٰار، چراخور
دست نکشیدن
باز ایستاده از کاری: بدین مواعظ منزجرنشد و بدین تنبیهات مرتدع نگشت