تیری که بر نشانه رسد و بکفد. (منتهی الارب). آن تیر که بر نشانه آیدو خود بشکند. (مهذب الاسماء). تیری که به هدف اصابت کند و چوبش بشکند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، شتر تمام سال. (منتهی الارب). ارتدع الجمل، انتهت سنه. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، مرد آلوده به زعفران یا به بوی خوش دیگر. (منتهی الارب). متلخلخ به طیب یا زعفران. (از اقرب الموارد) بازایستنده از کاری. (فرهنگ فارسی معین). رجوع کننده. بازگردنده. (از متن اللغه). نعت فاعلی است از ارتداع به معنی رجوع و بازگشت: بدین مواعظ منزجر نشد و بدین تنبیهات مرتدع نگشت. (جهانگشای جوینی)