- مرافدات ((مُ فَ یا فِ))
- معاونت کردن، یاری کردن
معنی مرافدات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مرافقه، همراهی ها همگامی ها سازگاری ها جمع مرافقه (مرافقت)
جمع مرافعه، داد خواهی ها ستیزها کشمکش ها جمع مرافعه
جمع مرادفه
جمع مراوده، خواستن ها در تازی رفت و آمد ها در فارسی مردمجوشی ها جمع مراوده
یکدیگر را یاری دادن، معاونت کردن
معاونت کردن یاری کردن: بتوفیق خدای و موافقت رای و مساعدت و رعایت درایت... و اعانت حدس ومرافدت ذکا بجواهر زواهرالفاظ... و اشعار... متحلی گردانید
موافقت، اتفاق، مدارات
جمع مراده، آرزوها خواست ها جمع مراده، جمع مراد آرزوها مقصودها: و از شهاب الدین مسعود شنیدم... که هنوز اوهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی تمام بیرون نیامده
دیده ها
گربه ماهیان
جمع ترافع
جمع ترادف. تراز رشته ریسمان خام
نامه هایی که به یکدیگر بنویسند، نامه نگاری ها
جمع مترداف، پیاپی ها، همارشان
جمع مجاهدت (مجاهده)
جمع مدافعه
جمع مرصوده، زیگیدگان ماننیدگان جمع مرصوده (مرصود)
جمع مردوده
جمع مراقبه، هو داری ها پاسداشت ها جمع مراقبه
جمع مراسله، نامه نویسی ها نامه ها گسیله ها جمع مراسله مکاتبات. نامه نگاریها
جمع مراجعه، بازگشت ها سرزدن ها جمع مراجعه: روز بروز مراجعات مردم زیادتر میشود
جمع مرابطه، پیوندها مرزداری ها پاسداری ها جمع مرابطه
جمع مرتفعه، بلندی ها کوه ها تپه ها جمع مرتفعه (مرتفع) : بلند شونده ها، کوهها و تپه ها
جمع مرابحه، بهره کاری ها (مصدر واسم) جمع مرابحه
جمع مزایده، بیشفروشی ها (اسم و مصدر) جمع مزایده
جمع مشاهده، دیدها جمع مشاهده: و اما فلکیات چون یک قسمت مهم آن مبنی است بر تجربیات و مشاهدات لذا آن هم از حد فلسفه خارج میباشد
جمع معافیه، باز بخشودگان جمع معافیه املاک و مستغلاتی که ازپرداخت مالیات معاف اند: در هنگام خروج آن حضرت و آغاز نشو و نمای این دولت صوفیان مذکور بمعافیات و سیور غالات سرافرازی یافته اند
جمع معاهده، پشن ها پیمان ها تیمار ها جمع معاهده
دو رودان (دجله فرات)
جمع زرافه، گروه های مردم
حکایتهای شب، سخنان پریشان و نامربوط
توابع یک شهر یا ناحیه
شمشیرهای تیز، اسبان لاغرمیان
یکدیگر را خواندن و آواز دادن، با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن