- مراثی
- مرثیه ها، شعرها یا سخنانی که در سوگواری خوانده می شود، عزاداری ها، جمع واژۀ مرثیه
معنی مراثی - جستجوی لغت در جدول جو
- مراثی
- جمع مرثیه، سوک گفت ها مویه سرایی ها جمع مرثیه
- مراثی ((مَ))
- جمع مرثیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرقات، پلکان، نردبان
ریاکار، آنکه ریا می کند، آنکه تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی می کند، دورو
از مردم مراغه، مراغه ای
جمع غرثان، گرسنگان
مراق:، جمع مرقی، جمع مرقاه، پلکان ها زینه ها پایه ها جمع مرقی مرقاه (مرقات) درجه ها: و اقدام هممش در مراقی علو... در ترقی
منسوب به مراغه از مدرم مراغه اهل مراغه: و سره گفته است آن مراغی که گفته است: ماهر دو مراغی بچه ایم ای مهتر، باشد ز خری در من و تو هرد واثر... . (مرزبان نامه)
جمع مرعی، چراگاه ها، واستر باژ ها (واستر مرتع)، دام باژ ها نمیدنده تیمار دار در نگرنده جمع مرعی چراگاهها: احوال مراعی و شکارگاهها ببین، مالیات مرتع، مالیاتی که بابت میشها و بزهای شیرده پرداخته میشد. مراعات کننده: ... و آواز ناعی بسمع آن شاه مراعی رسید
ریاکار، ریا کننده، خود نما
در تازی نیامده رخنی مانداکی رخنیک منسوب به میراث، ارث برنده وارث مرد میراثی چه داند قدر مال ک رستمی جان کند مجان یافت زال. (مثنوی)
مراعات کننده
گیاهان و سبزه ها، چراگاهها، جمع واژۀ مرعیٰ، جمع واژۀ مرعا