معنی مراثی - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مراثی
مراثی
- مراثی
- مرثیه ها، شعرها یا سخنانی که در سوگواری خوانده می شود، عزاداری ها، جمعِ واژۀ مرثیه
فرهنگ فارسی عمید
مراثی
- مراثی
- جَمعِ واژۀ مرثیه. (منتهی الارب). رجوع به مرثیه شود
لغت نامه دهخدا
مرایی
- مرایی
- ریاکار، آنکه ریا می کند، آنکه تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی می کند، دورو
فرهنگ فارسی عمید
مراقی
- مراقی
- مراق:، جمع مرقی، جمع مرقاه، پلکان ها زینه ها پایه ها جمع مرقی مرقاه (مرقات) درجه ها: و اقدام هممش در مراقی علو... در ترقی
فرهنگ لغت هوشیار