- مذاب
- گداخته، آب شده، مایع گشته
معنی مذاب - جستجوی لغت در جدول جو
- مذاب ((مُ))
- گداخته شده، آب شده
- مذاب
- گداخته، آب شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مذابه در فارسی مونث مذاب: گدازه بخسیده مونث مذاب: مواد مذابه آتشفشانی
جمع مذبح، کشتارگاه ها کرپانگاهان جمع مذبح
گیرا
دروغگو
شکنجه
آیین، کیش
جذب کننده، کشنده
سذاب پارسی تازی گشته سداب از گیاهان تا چون تو دگر نبایدش داشت از رشک به خود سداب برداشت (تحفه العراقین خاقانی) پیغن گیاهی است از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره سدابیان میباشد. این گیاه از قدیم مورد توجه بوده و در اکثر نقاط میرویدارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر و برگهایش بدو صورت ساده (در نواحی مجاور گل) و دوتایی و سه تایی (در قسمتهای پایین گیاه) میباشد. برگهایش ضخیم و آبدار و سبز مایل به آبی است. گلهایش زرد رنگ و میوه اش کپسول و شامل دانه هایی برنگ مایل به قهوه یی است از همه قسمتهای این گیاه بویی نامطبوع و مهوع استشمام میشود از رگهای آن گلوکزید بنام روتین و روتوزید استخراج کنند و نیز اسانسی از آن میگیرند که بویی قوی و طعمی تلخ و تند دارد گیاه مزبور در تداوی به عنوان قاعده آور ضد کرم و معرق استعمال میشود فیجن سذاب خفت آهو دوستک صحرایی. یا سدای کوهی. اسپند، تاپسیا
درازدامن، دامن دار، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به مستفعلان تغییر کند
شکنجه، آزار، رنج و درد
عذاب دادن (کردن): آزار دادن، شکنجه کردن
عذاب کشیدن (بردن): درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن
عذاب دادن (کردن): آزار دادن، شکنجه کردن
عذاب کشیدن (بردن): درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن
گیرا، دوست داشتنی، دلربا
ویژگی فرد بسیار دروغ گو
پاسخ داده شده، کسی که قانع شده
زراندود، طلاکاری شده، زرکوبی شده
نایب مناب، جانشین، قائم مقام، خلیفه
بازگشتن به سوی حق، توبه و بازگشت از گناه
مذهب ها، راه و روش ها، طریقه ها، هر یک از فرقه ها و گرایشات دینی با مجموعه ای از آیین ها و آموزه ها، جمع واژۀ مذهب
پاداش گرفته، اجر و پاداش یافته، پاداش داده شده
مصیبت زده، سختی دیده، راست و درست، به هدف رسیده
مذمت ها، بد گفتن ها از کسی یا چیزی، بدگویی ها، نکوهش ها، جمع واژۀ مذمت
ذائقه، کنایه از ذوق، کنایه از طعم، مزه، کنایه از دهان
مهب ها، جاهای وزیدن باد، جهات وزش باد، جمع واژۀ مهب
شیرین و خوشایند، در فارسی در معنای مفرد به کار می رود
مصبّ ها، محل هایی که آب رودخانه وارد دریا می شود، جاهای ریزش آب، جمع واژۀ مصبّ
گناهکار، آنکه گناه کرده، آنکه کار زشت از او سر زده باشد
سداب، گیاهی خودرو با برگ هایش ضخیم، بدبو، آبدار و تلخ، گل های زرد رنگ و دانه های قهوه ای رنگ مثلثی که برگ و دانۀ آن در پزشکی به کار می رود، پیغن، پیگن
آنچه دشوار باشد بر انسان و او را از قصدش باز دارد، شکنجه، تنبیه و زدن تازیانه
دروغگوی، مکار، حیله باز
پتت (توبه)، گره گشایی، باز مهربانی بازگشتن از گناه، بازگشت از گناه توبه
پاداش پاداش داده جای باز آمدن، جای ایستادن پاداش داده شده جزا داده، ثواب اخروی داده شده
جواب داده شده، پاسخ کرده
راه، روش، طریقه، کیش زر اندود کننده طلا کاری و تذهیب شده