جدول جو
جدول جو

معنی مدامه - جستجوی لغت در جدول جو

مدامه(مُ مَ)
مدام. می. (دستورالاخوان). می انگوری. (منتهی الارب). خمر. (اقرب الموارد). رجوع به مدام شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مدامع
تصویر مدامع
مدمع ها، گوشه های چشم که اشک از آن می ریزد، مجاری اشک، جمع واژۀ مدمع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهامه
تصویر مهامه
مهمّه ها، بیابان ها، دشتهای بی آب و علف، جمع واژۀ مهمّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقامه
تصویر مقامه
نوشته ای ادبی با صنایع بدیعی که بر مبنای گزارش یک حکایت نوشته شده است
مجلس
مقام، مرتبه، درجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مداقه
تصویر مداقه
در حساب دقت کردن، در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، تدقیق، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
پایداری، دنباله مثلاً ادامۀ صحبت، دنبال کردن، پیگیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشامه
تصویر مشامه
مقابل یمن و برکت، بدفالی، نامبارکی
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، برانغار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمامه
تصویر دمامه
نفیر، نای، شیپور، برای مثال چو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامه / تو مپندار که آن مه غم دستار تو دارد (مولوی۲ - ۲۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ مَ)
گیاهی است که بیخ آن مانند گزر خورده می شود و نهایت شیرین می باشد. ج، دمدام. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مضامه
تصویر مضامه
مضامت و مضامه در فارسی فراهم آوردن فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندامه
تصویر ندامه
ندامت در فارسی پشیمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهامه
تصویر مهامه
جمع مهمه، هامون ها، بیابانهای خشک، دشتهای پهناور
فرهنگ لغت هوشیار
منامه در فارسی پایجامه جامه خواب، خوابگاه، گور جای خواب، جامه خواب، قبر گور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملامه
تصویر ملامه
نا کسی فرومایگی زفتی ملامت در فارسی: آوینش سرزنش نکوهش
فرهنگ لغت هوشیار
مقامه در فارسی نشستنگه (مجلس) در باغ بگشاد سالار بار نشستنگهی ساخت بس شاهوار، سخنرانی گفتار، پایگاه، نوشته آهنگین، گامه در سوفیگری مجلس، خطبه، شرح داستان بیان سر گذشت، مقاله ای ادبی که به نثر فنی مشحون به صنایع بدیعی و توام با اشعار و امثال آورده شود مانند: مقامات بدیعی و مقامات حریری (در عربی) و مقامات حمیدی (در فارسی)، جمع مقامات
فرهنگ لغت هوشیار
مداومت در فارسی پتاییدن برزیدن، پی گیری دنباله دادن 3 پایداری پا بر جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداره
تصویر مداره
گلکاری، مزد گلکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداسه
تصویر مداسه
خرمنگاه خرمن جای
فرهنگ لغت هوشیار
مداقه در فارسی: باریک بینی دقت کردن در امری (در حساب وجز آن)، دقت باریک بینی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مدمع، کنج چشم ها اشک ها اشکجای ها جمع مدمع: محلهای اشک مجراهای اشک، کنج چشمها، اشکها: شبی از شبهای زمستان که مزاج هوا افسره بود و مفاصل زمین درهم افسره سیلان از مدامع سبلان منقطع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدامه
تصویر قدامه
دیرینگی کهنگی پیشینگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
پایداری و همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمامه
تصویر دمامه
زشت روی زشت رویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فدامه
تصویر فدامه
درشتی تندی، ستمکاری فدام بنگرید به فدام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهامه
تصویر مهامه
((مَ مِ))
جمع مهمه، مهمهه، بیابان های خشک، دشت های ویران و خالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقامه
تصویر مقامه
((مَ مَ یا مِ))
مجلس، محل نشستن، گروهی از مردم، نوشته ای ادبی با نثر فنی همراه با صنایع بدیعی و اشعار و امثال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منامه
تصویر منامه
((مَ مَ یا مِ))
جای خواب، جامه خواب، قبر، گور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مداقه
تصویر مداقه
((مُ قِّ))
دقت کردن، باریک بینی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدامع
تصویر مدامع
((مَ مِ))
جمع مدمع، چشمه ها، مجرای اشک، کنج چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمامه
تصویر دمامه
((دَ مَ یا مِ))
نقاره، کوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
((اِ مِ))
دایم داشتن، دوام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
دنباله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
Continuance, Continuation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
продолжение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ادامه
تصویر ادامه
Fortsetzung
دیکشنری فارسی به آلمانی