جدول جو
جدول جو

معنی مخنوق - جستجوی لغت در جدول جو

مخنوق
خبه شده گلو افشرده خفه کرده شده گلو افشرده
تصویری از مخنوق
تصویر مخنوق
فرهنگ لغت هوشیار
مخنوق
((مَ))
خفه کرده شده، گلو افشرده
تصویری از مخنوق
تصویر مخنوق
فرهنگ فارسی معین
مخنوق
خفه کرده شده
تصویری از مخنوق
تصویر مخنوق
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخلوق
تصویر مخلوق
آفریده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخلوق
تصویر مخلوق
مقابل خالق، آفریده شده، ساخته شده، انسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخلوق
تصویر مخلوق
آفریده شده، ساخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخفوق
تصویر مخفوق
دیوانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلوق
تصویر مخلوق
((مَ))
آفریده شده، موجود
فرهنگ فارسی معین
خبه خبه شده، خبه گاه در گلو خبه کن خفه شده خبه گشته، محل فشار طناب در گلوی خفه شده. خفه کننده، مفعولن چون در حشو بیت افتد واز مفاعلین منشعب باشد آنرا مخنق خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخنق
تصویر مخنق
((مُ خَ نِّ))
خفه کننده، در علم عروض «مفعولن» چون در حشو بیت افتد و از «مفاعیلن» منشعب باشد، آن را مخنق خوانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخنق
تصویر مخنق
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفاعیلن به مفعولن تغییر یابد، به شرطی که در ابتدای بیت نباشد
فرهنگ فارسی عمید