جدول جو
جدول جو

معنی مخصی - جستجوی لغت در جدول جو

مخصی
(مَ صی ی)
خایه کشیده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). خایه کشیده و اخته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مخصی
(مَ صا)
موضع بریدن خصیه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). محل بریدن خایه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شخصی
تصویر شخصی
ویژگی آنچه متعلق به خود شخص باشد، خصوصی، مقابل نظامی، غیرنظامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخصص
تصویر مخصص
خاص شده، تخصیص یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موصی
تصویر موصی
کسی که به او وصیت و سفارش شده، وصیت شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخطی
تصویر مخطی
کسی که بر راه غلط و عقیدۀ نادرست باشد، خطا کننده، خطاکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
پنهان، پوشیده، نهفته، نهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معصی
تصویر معصی
نا فرمانی شده نافرمانی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرخصی
تصویر مرخصی
اجازه اذن، رخصت، رهائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخطی
تصویر مخطی
خطاکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موصی
تصویر موصی
وصیت کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلی
تصویر مخلی
خالی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخذی
تصویر مخذی
رام کننده خوار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخصب
تصویر مخصب
بارور مکانی که درآن خیر و برکت و فراوانی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
ویژه ویژه گشت ویژه گر خاص کرده شده تخصیص یافته. خاص کننده تخصیص دهنده جمع مخصصین
فرهنگ لغت هوشیار
خاوندی خویشیک، تنیک، کشوری منسوب به شخص خصوصی فردی. آن چه متعلق به خود شخص باشد: خانه شخصی ماشین شخصی، کسی که شغلی غیر نظامی دارد شهری سیویل کشوری مقابل نظامی لشکری، آن چه مربوط به شخص غیر نظامی است سیویل مقابل نظامی لباس شخصی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به اخص از روی اخص، قسمی در هم و شاید درهم اخص (اخصیه) بمعنی در هم قل هو اللهی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موصی
تصویر موصی
((صا))
کسی که به او وصیت و سفارش شده، وصیت کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موصی
تصویر موصی
((ص))
وصیت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معصی
تصویر معصی
((مَ یّ))
نافرمانی شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخلی
تصویر مخلی
((مُ خَ ل لا))
خالی شده، رها شده، جای خالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخصب
تصویر مخصب
((مُ صَ))
مکانی که در آن خیر و برکت و فراوانی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخصص
تصویر مخصص
((مُ خَ صَّ))
خاص کرده شده، تخصیص یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخطی
تصویر مخطی
((مُ خْ))
خطاکار، گناهکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
((مَ یّ))
پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرخصی
تصویر مرخصی
اجازه، رخصت، آزادی، رهایی پس از خاتمه کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شخصی
تصویر شخصی
خصوصی، فردی، غیرنظامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شخصی
تصویر شخصی
مردمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
نهفته، پنهان، نهان، ناپیدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شخصی
تصویر شخصی
Personal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
Clandestine, Covert, Latent, Secret, Masked, Sneaky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
clandestino, encoberto, latente, mascarado, secreto, astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شخصی
تصویر شخصی
личный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شخصی
تصویر شخصی
persönlich
دیکشنری فارسی به آلمانی