از ’م خ د’، معونت. یقال: هو محتاج الی مخدته، ای معونته. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). یاری گری. (منتهی الارب). یاری و معونت و مددگاری و دستگیری. (ناظم الاطباء)
از ’م خ د’، معونت. یقال: هو محتاج الی مخدته، ای معونته. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). یاری گری. (منتهی الارب). یاری و معونت و مددگاری و دستگیری. (ناظم الاطباء)
صیف کم باران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، ناقه ای که بچۀ ناقص خلقت زاید اگر چه ایام او کامل بود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و بچۀ این حیوان مخدج است. (از محیط المحیط). و رجوع به اخداج و مادۀ بعد شود
صیف کم باران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، ناقه ای که بچۀ ناقص خلقت زاید اگر چه ایام او کامل بود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). و بچۀ این حیوان مُخدَج است. (از محیط المحیط). و رجوع به اخداج و مادۀ بعد شود
بی حس و سست کننده اندام. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بی حس کننده و سست نمایندۀ اعضاء. (ناظم الاطباء). دوائی است که قابلیت تام را برای تأثیر قوه نفسانیه از روح سلب میکند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). به داروهایی اطلاق شود که سبب بی حسی و رخوت و سستی گردد چون هروئین، تریاک، کوکائین و غیره که در طب برای بی حسی و کاهش احساس درد به کار آید و مصرف مکرر غالب آنها موجب اعتیاد و دوام استعمال مخدرها موجب بروز نوعی جنون و اختلالات عصبی می گردد، در پرده نشاننده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آنکه می پوشاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخدیر شود
بی حس و سست کننده اندام. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بی حس کننده و سست نمایندۀ اعضاء. (ناظم الاطباء). دوائی است که قابلیت تام را برای تأثیر قوه نفسانیه از روح سلب میکند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). به داروهایی اطلاق شود که سبب بی حسی و رخوت و سستی گردد چون هروئین، تریاک، کوکائین و غیره که در طب برای بی حسی و کاهش احساس درد به کار آید و مصرف مکرر غالب آنها موجب اعتیاد و دوام استعمال مخدرها موجب بروز نوعی جنون و اختلالات عصبی می گردد، در پرده نشاننده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آنکه می پوشاند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تخدیر شود
بی حس و سست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، در پرده نشانیده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حجاب دار و پنهان و پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم مادۀ قبل و تخدیر شود
بی حس و سست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، در پرده نشانیده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حجاب دار و پنهان و پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم مادۀ قبل و تخدیر شود
لاغرگوشت و کم گوشت. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوشت و یا پوست درهم کشیده و چین دار و لاغر و کم گوشت. (ناظم الاطباء) ، لاغرگرداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی و یا چیزی که لاغر می کند. (ناظم الاطباء) ، شکافنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخدید شود
لاغرگوشت و کم گوشت. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوشت و یا پوست درهم کشیده و چین دار و لاغر و کم گوشت. (ناظم الاطباء) ، لاغرگرداننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی و یا چیزی که لاغر می کند. (ناظم الاطباء) ، شکافنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تخدید شود
از ’خ دد’، نازبالش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) بالش و نازبالش. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود، آهنی که زمین را بدان شکافند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج، مخادّ. (ناظم الاطباء)
از ’خ دد’، نازبالش. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) بالش و نازبالش. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود، آهنی که زمین را بدان شکافند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج، مَخادّ. (ناظم الاطباء)
پشتیگاه آکندۀ از پنبه و جز آن که بروی دشک نهاده... تکیه کنند. (ناظم الاطباء) : و از وی (از خوارزم) روی مخده و قزاگند و کرباس و نمد و ترف و رخبین خیزد. (حدود العالم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشائید. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 160). و رجوع به مادۀ قبل معنی اول شود
پشتیگاه آکندۀ از پنبه و جز آن که بروی دشک نهاده... تکیه کنند. (ناظم الاطباء) : و از وی (از خوارزم) روی مخده و قزاگند و کرباس و نمد و ترف و رخبین خیزد. (حدود العالم، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرید حجله از بهو و ستاره ز حجر بگشائید. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 160). و رجوع به مادۀ قبل معنی اول شود
آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که سست و بی حرکت می کند و موجب خواب رفتگی اعضاء می شود. (ناظم الاطباء) ، درآمدۀ در روز باران. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مقیم و آرام در خانه و یا در لانه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخدار شود
آنکه خوابیده دست و پای و سست اندام گرداند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی یا چیزی که سست و بی حرکت می کند و موجب خواب رفتگی اعضاء می شود. (ناظم الاطباء) ، درآمدۀ در روز باران. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مقیم و آرام در خانه و یا در لانه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اخدار شود