جدول جو
جدول جو

معنی مختضر - جستجوی لغت در جدول جو

مختضر
(مُ تَ ضِ)
دروکننده غلۀ سبز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به اختضار و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
مختضر
(مُ تَ ضَ)
جوان میرنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختضار شود، گل پژمردۀ از اول نموش. (ناظم الاطباء) ، برندۀ گیاه سبز. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مختار
تصویر مختار
(پسرانه)
صاحب اختیار، برگزیده، منتخب، آنکه در انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محتضر
تصویر محتضر
کسی که در حال مرگ و جان کندن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختار
تصویر مختار
صاحب اختیار، اختیاردار، گزیننده، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
کم، ناچیز، کوتاه، مجمل، حقیر، ناچیز، مطلب کوتاه و مجمل
فرهنگ فارسی عمید
مرد نزدیک به مرگ، بیمار که در حال احتضار است، آنکه مشرف به موت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختضب
تصویر مختضب
خود رنگ کرده رنگ نهاده
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که نزدیکترین راه رود در رفتن، کوتاه کننده سخن، کوتاه و کم و برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
آزموده، آگاهیده دخشک یافته آزماینده، دخشک دهنده آگاهنده آزموده امتحان کرده، آگاهی یافته خبردار شده جمع مختبرین. آزماینده امتحان کننده، آگاهی یابنده خبردار شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختار
تصویر مختار
صاحب اختیار و گزیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختمر
تصویر مختمر
می جوش زده، خاز شونده، خاز کننده (خاز خمیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاضر
تصویر مخاضر
کالفروش نارس فروش فروشنده میوه نارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختار
تصویر مختار
((مُ))
اختیاردار، بااختیار، برگزیده و بهتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختبر
تصویر مختبر
((مُ تَ بَ))
آزموده، امتحان کرده، آگاهی یافته، خبردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
((مُ تَ صَ))
کوتاه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محتضر
تصویر محتضر
((مُ تَ ضَ))
کسی که در حال احتضار و مرگ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محتضر
تصویر محتضر
((مُ تَ ض))
به شهر آینده، حاضر شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مختار
تصویر مختار
خود رآی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
ناچیز، کوتاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
Concise, Pithy, Terse, Succinct
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
concis, succinct, bref
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
özlü, kısa
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
ringkas, singkat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
সংক্ষিপ্ত , সংক্ষিপ্ত , সংক্ষিপ্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
संक्षिप्त , संक्षिप्त , संक्षिप्त
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
conciso, succinto, breve
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
лаконічний , лаконічний , стиснутий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
conciso, sucinto, breve
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
beknopt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
лаконичный , лаконичный , сжато
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
zwięzły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
prägnant, knapp, kurz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
conciso, sucinto, breve
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مختصر
تصویر مختصر
간결한 , 간결한
دیکشنری فارسی به کره ای