هر چیز که ازآن نفع بردارند. (منتهی الارب). هر چیزی که بدان منتفع شوند. (از اقرب الموارد). رزق. روزی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آنکه از قوت و غذا و جز آن بهره مند شود. (از متن اللغه). روزی خوار. جیره خوار. روزی مند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرتزق شود
هر چیز که ازآن نفع بردارند. (منتهی الارب). هر چیزی که بدان منتفع شوند. (از اقرب الموارد). رزق. روزی. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آنکه از قوت و غذا و جز آن بهره مند شود. (از متن اللغه). روزی خوار. جیره خوار. روزی مند. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرتزِق شود
مهب باد و بادگذر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای وزیدن باد و بادگذر. (ناظم الاطباء) ، دشت و بیابان، هنگام و زمان حرکت و سیر، جای حرکت و سیر، محل عبور کشتی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ قبل شود
مهب باد و بادگذر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جای وزیدن باد و بادگذر. (ناظم الاطباء) ، دشت و بیابان، هنگام و زمان حرکت و سیر، جای حرکت و سیر، محل عبور کشتی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ قبل شود
به تیر و نیزه دوزنده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که در جماعت آمده بگیرد کسی را از آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختزاز شود
به تیر و نیزه دوزنده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که در جماعت آمده بگیرد کسی را از آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختزاز شود
تنها و منفرد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تنها و جدا و منفرد. (ناظم الاطباء) ، اندازنده و برنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که می برد و قطع می کند و جدا میکند وبرمی اندازد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختزال شود
تنها و منفرد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تنها و جدا و منفرد. (ناظم الاطباء) ، اندازنده و برنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن که می برد و قطع می کند و جدا میکند وبرمی اندازد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختزال شود
نگاهداشته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نگاهداشته شده. (ناظم الاطباء) ، جمع کرده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ذخیره شده و اندوخته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
نگاهداشته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نگاهداشته شده. (ناظم الاطباء) ، جمع کرده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ذخیره شده و اندوخته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود
کسی که نگاه می دارد سر را و پنهان می کند آن را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که اندوخته می کند مال را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که می گیرد نزدیکترین راه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختزان شود
کسی که نگاه می دارد سر را و پنهان می کند آن را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که اندوخته می کند مال را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که می گیرد نزدیکترین راه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختزان شود
تمام خلق شده. (مهذب الاسماء). تمام خلقت از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک ساخته شده و تمام خلقت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، کریم الاخلاق. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، دروغ و ناراستی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
تمام خلق شده. (مهذب الاسماء). تمام خلقت از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). نیک ساخته شده و تمام خلقت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، کریم الاخلاق. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، دروغ و ناراستی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
دروغ بربافنده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، مناسب و موافق ساخته شده، شایسته و سزاوار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، تمام خلقت و نیک ساخته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به اختلاق شود
دروغ بربافنده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، مناسب و موافق ساخته شده، شایسته و سزاوار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، تمام خلقت و نیک ساخته شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به اختلاق شود
خبه شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خفه شده و گلوفشرده شده برای مردن. (ناظم الاطباء) ، اسب که غرۀ پیشانی وی تا رخسارش رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
خبه شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خفه شده و گلوفشرده شده برای مردن. (ناظم الاطباء) ، اسب که غرۀ پیشانی وی تا رخسارش رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط)
چوبک که در دو طرف آن میخ تیز بود، و آن پیش آنها باشد که غورۀ خرما به عوض خسته فروشند، و او مخزق ها بسیار دارد و کودکان پیش وی خسته آرند و او خسته گرفته به کودکان عوض خسته هر قدر که باشد گرو بندد و گوید که چندین بار مخزق خواهم زد پس بر مخزق که بر نشانه افتد و غوره آرد کودکان بگیرند اندک باشد یا بسیار و اگر مخزق خطاکند پس کودکان محروم مانند و خسته مفت رود. ج، مخازق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چوب خردی که در سر آن میخ آهنی تیزی باشد و در نزد کسانی است که غورۀ خرما را به خستۀ آن می فروشند. ج، مخازق. (ناظم الاطباء)
چوبک که در دو طرف آن میخ تیز بود، و آن پیش آنها باشد که غورۀ خرما به عوض خسته فروشند، و او مخزق ها بسیار دارد و کودکان پیش وی خسته آرند و او خسته گرفته به کودکان عوض خسته هر قدر که باشد گرو بندد و گوید که چندین بار مخزق خواهم زد پس بر مخزق که بر نشانه افتد و غوره آرد کودکان بگیرند اندک باشد یا بسیار و اگر مخزق خطاکند پس کودکان محروم مانند و خسته مفت رود. ج، مخازق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). چوب خردی که در سر آن میخ آهنی تیزی باشد و در نزد کسانی است که غورۀ خرما را به خستۀ آن می فروشند. ج، مخازق. (ناظم الاطباء)