جدول جو
جدول جو

معنی مخاطه - جستجوی لغت در جدول جو

مخاطه
(مَ طَ)
سپستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دوائی است که آن را به فارسی سپستان گویند، عربی است. (برهان). درخت سپستان... که میوۀ آن شیرین لزج است، و مردم آن را می خورند. (از اقرب الموارد). اسم عربی سپستان است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به سپستان شود
لغت نامه دهخدا
مخاطه
مخاطه در فارسی: سپستان از گیاهان سپستان
تصویری از مخاطه
تصویر مخاطه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخاطی
تصویر مخاطی
مربوط به مخاط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاطر
تصویر مخاطر
خطرها، چیزهایی که مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، شرف ها، بزرگی ها، جمع واژۀ خطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاطره
تصویر مخاطره
خطر، خود را به خطر انداختن، خطرناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
کسی که دیگری با او سخن می گوید، طرف خطاب و صحبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاطبه
تصویر مخاطبه
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن، بازخواست کردن، جرّوبحث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاطه
تصویر مشاطه
شانه کننده، کنایه از آرایشگر زنی که حرفۀ او آرایش کردن زنان دیگر است
فرهنگ فارسی عمید
مخاطبه و مخاطبت در فارسی گفت و گو، درشتی سر زنش روبرو سخن گفتن با کسی گفتگو کردن، عتاب کردن سخنان درشت گفتن: در این وقت که آواز مخاطبه و معاتبه از منزل ایشان بگوش وی رسید جمع مخاطبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاطه
تصویر مشاطه
آرایش کننده عروس، زن شانه کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخططه
تصویر مخططه
مونث مخطط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
روبرو سخن گوینده، خشم و عتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تک ندارد سیج ها (سیج خطر) سیج جوی خطرها: و از مخاطر ایمن باشد، . . توضیح این کلمه از صیغه خود مفرد ندارد. آنکه خود را بخطر اندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاطره
تصویر مخاطره
در خطر افکندن، در بلا و خطر افکندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاطی
تصویر مخاطی
در تازی نیامده خلمی منسوب به مخاط
فرهنگ لغت هوشیار
مخالطت و مخالطه در فارسی آمیزش، آزار، گای گادن آمیزش کردن با کسی معاشرت کردن، مباشرت کردن با زن آرمیدن، آمیزش: مرا در عهد جوانی با جوانی اتفاق مخلطت بود و صدق مودت، آرمش جماع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاله
تصویر مخاله
مخالت در فارسی: گمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخافه
تصویر مخافه
مخافت در فارسی: ترسیدن بیمیدن بیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاطه
تصویر مشاطه
((مَ شّ طِ))
آرایش کننده زن، آرایشگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاطره
تصویر مخاطره
((مُ طَ رَ یا رِ))
خود را به خطر افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
((مُ طَ))
کسی که با او سخن می گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاطر
تصویر مخاطر
((مُ طِ))
آنکه خود را به خطر اندازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
بیننده، شنونده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
Listenership
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
auditoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
audiência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
Zuhörerschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
słuchalność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
аудитория
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
аудиторія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
luisterpubliek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
audiencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
pubblico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
श्रोता समुदाय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخاطب
تصویر مخاطب
শ্রোতা সম্প্রদায়
دیکشنری فارسی به بنگالی