معنی مخاطی
- مخاطی
- مربوط به مخاط
واژههای مرتبط با مخاطی
مخاطی
- مخاطی
- در تازی نیامده خلمی منسوب به مخاط
مخاطی
- مخاطی
- خطاکننده. (غیاث) (آنندراج)
مخاطی
- مخاطی
- منسوب به مخاط: غشاء مخاطی، قسمی از بلغم که مشابه به آب بینی باشد. (غیاث) (آنندراج). رجوع به مخاط شود
مخاطب
- مخاطب
- بیننده، شنونده
مخاطب
- مخاطب
- کسی که دیگری با او سخن می گوید، طرف خطاب و صحبت
مخازی
- مخازی
- خِزْیْ ها، رسوایی ها، خواری ها، جمعِ واژۀ خِزْیْ
مخاطه
- مخاطه
- مخاطه در فارسی: سپستان از گیاهان سپستان
مخاطر
- مخاطر
- تک ندارد سیج ها (سیج خطر) سیج جوی خطرها: و از مخاطر ایمن باشد، . . توضیح این کلمه از صیغه خود مفرد ندارد. آنکه خود را بخطر اندازد
مخاطب
- مخاطب
- روبرو سخن گوینده، خشم و عتاب کننده
