معنی مخاصر - جستجوی لغت در جدول جو

مخاصر

لغت نامه دهخدا

مخاصر

تصویری از مخاصر — تصویر مخاصر

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

هم عصر، هم دوره، هم زمان

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مخاطر — تصویر مخاطر

خطرها، چیزهایی که مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، شرف ها، بزرگی ها، جمع واژۀ خطر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از محاصر — تصویر محاصر

در حصار کننده، محاصره کننده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مخاصم — تصویر مخاصم

ویژگی شخص خصومت کننده، دشمنی کننده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

کم، ناچیز، کوتاه، مجمل، حقیر، ناچیز، مطلب کوتاه و مجمل

فرهنگ فارسی عمید

(شَ)

دست یکدیگرفراگرفتن. (زوزنی). دست یکدیگر گرفتن در رفتن. (تاج المصادر بیهقی). گرفتن دست کسی را در راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، رفتن دو کس از دو راه تا به یکجا بازبه هم پیش آیند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، رفتن سوی پهلوی یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رفتن دو کس به پهلوی همدیگر. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقهی) بیع میوۀ درخت قبل از ’بدو صلاح’ (رسیدن) آن. و رجوع به ترکیب ’بدو صلاح’ ذیل ’بدو’ شود

دست یکدیگرفراگرفتن. (زوزنی). دست یکدیگر گرفتن در رفتن. (تاج المصادر بیهقی). گرفتن دست کسی را در راه رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، رفتن دو کس از دو راه تا به یکجا بازبه هم پیش آیند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، رفتن سوی پهلوی یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رفتن دو کس به پهلوی همدیگر. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح فقهی) بیع میوۀ درخت قبل از ’بدو صلاح’ (رسیدن) آن. و رجوع به ترکیب ’بدو صلاح’ ذیل ’بدو’ شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از مخاضر — تصویر مخاضر

کالفروش نارس فروش فروشنده میوه نارس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

هم عصر و هم زمانه، جمع معاصرین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مخابر — تصویر مخابر

ازد گر دخشکرسان خبر دهنده مخابره کننده جمع مخابرین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مخاصم — تصویر مخاصم

کینه ورز دشمنی کننده خصومت کننده دشمنی کننده جمع مخاصمین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مواصر — تصویر مواصر

همسایه

فرهنگ لغت هوشیار

تک ندارد سیج ها (سیج خطر) سیج جوی خطرها: و از مخاطر ایمن باشد، . . توضیح این کلمه از صیغه خود مفرد ندارد. آنکه خود را بخطر اندازد

فرهنگ لغت هوشیار

کسی که نزدیکترین راه رود در رفتن، کوتاه کننده سخن، کوتاه و کم و برگزیده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از محاصر — تصویر محاصر

حصاری کننده کسی را به جنگ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مخاصره — تصویر مخاصره

گرفتن دست کسی در راه رفتن، هم پهلو رفتن پهلو به پهلو رفتن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

((مُ تَ صَ))

کوتاه شده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مخاطر — تصویر مخاطر

((مُ طِ))

آنکه خود را به خطر اندازد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مخاصم — تصویر مخاصم

((مُ ص))

دشمنی کننده، دشمن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

((مُ ص))

هم عصر، هم زمانه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

هم روزگار، امروزی، امروزین

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

ناچیز، کوتاه

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

Contemporary

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

Concise, Pithy, Terse, Succinct

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

contemporâneo

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

conciso, sucinto, breve

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

zeitgenössisch

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

prägnant, knapp, kurz

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

współczesny

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

zwięzły

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

лаконичный , лаконичный , сжато

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

современный

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از معاصر — تصویر معاصر

сучасний

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از مختصر — تصویر مختصر

лаконічний , лаконічний , стиснутий

دیکشنری فارسی به اوکراینی