جدول جو
جدول جو

معنی مخادعت - جستجوی لغت در جدول جو

مخادعت
یکدیگر را فریب دادن، خدعه کردن
تصویری از مخادعت
تصویر مخادعت
فرهنگ فارسی عمید
مخادعت(شَ)
مکر و فریب دادن. (غیاث) : دشمنان غالب گرد او درآمدند دل از جای نبرد و به دقایق مخادعت یکی را از ایشان در دام موافقت کشید. (کلیله چ مینوی ص 281). و رجوع به مخادعه، معنی اول شود
لغت نامه دهخدا
مخادعت
یکدیگر را فریب دادن حیله کردن، ظاهر کردن خلاف آنچه را که در دل دارند، فریب حیله نیرنگ جمع مخادعات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخادع
تصویر مخادع
مکر کننده، فریب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراجعت
تصویر مراجعت
رجوع کردن، بازگشتن، توبه کردن، بازگشتن به سوی خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخامرت
تصویر مخامرت
مقیم شدن، پیوسته در خانه بودن
در فروش حیله کردن
راه یافتن شک و تردید در دل
آمیختن باهم، معاشرت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجامعت
تصویر مجامعت
جمع شدن باهم، جماع کردن، هم بستر شدن با زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبادرت
تصویر مبادرت
اقدام کردن به کاری، پیشی گرفتن، شتاب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالصت
تصویر مخالصت
دوستی بی آلایش، با کسی دوستی خالص داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالفت
تصویر مخالفت
ناسازگاری کردن، ستیزه کردن، دشمنی کردن، در موسیقی گوشۀ اوج دستگاه های سه گاه و چهارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبایعت
تصویر مبایعت
با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاتلت
تصویر مخاتلت
یکدیگر را فریب دادن، فریب کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محادثت
تصویر محادثت
سخن گفتن با هم، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالست
تصویر مخالست
به شتاب افکندن، ربودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخادع
تصویر مخادع
مخدع ها، صندوق خانه ها، جمع واژۀ مخدع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متابعت
تصویر متابعت
پیروی، از پی کسی رفتن، دنبال کسی روان شدن، متابعت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخادنت
تصویر مخادنت
با هم دوستی صادقانه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موادعت
تصویر موادعت
ترک دشمنی کردن، با هم آشتی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(شُ)
با کسی فریب آوردن. (زوزنی). خداع. با کسی فریب کردن و در آیۀ کریمه به معنی ظاهر کردن خلاف ما فی القلب است بدان جهت که منافقان کفر پنهان داشتند و ایمان آشکارا کردند... (منتهی الارب) (آنندراج). یکدیگر را فریفتن. (ترجمان القرآن). فریب دادن کسی را. قوله تعالی: یخادعون اﷲ و الذین آمنوا، یعنی پنهان می کنند کفر را و ظاهر می کنند ایمان را و آشکار می کنند چیزی را که در دلشان نیست. (ناظم الاطباء). و رجوع به خداع شود، گذشتن. (منتهی الارب). گذاشتن و ترک کردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به خداع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
مکرها و فریب ها. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ دِ)
مکر و فریب کننده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فریب دهنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
فریب داده شده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مخادع شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
. موادعه. وداع کردن. (غیاث). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخادشت
تصویر مخادشت
خراشیدن یکدیگر را بناخنها، خراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالعت
تصویر مخالعت
جدایی کردن زن و شوهر از هم با دادن مالی
فرهنگ لغت هوشیار
مخادعه و مخادعت در فارسی: فریبکاری، دو رنگی دو رویی یکدیگر را فریب دادن حیله کردن، ظاهر کردن خلاف آنچه را که در دل دارند، فریب حیله نیرنگ جمع مخادعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخادعات
تصویر مخادعات
جمع مخادعه، فریبکاری ها دو رنگی ها جمع مخادعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخادع
تصویر مخادع
مکر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موادعت
تصویر موادعت
صلح کردن آشتی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخادعات
تصویر تخادعات
جمع تخادع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخادعه
تصویر مخادعه
((مُ دِ عَ))
یکدیگر را فریب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخادع
تصویر مخادع
((مَ دِ))
جمع مخدع. صندوق خانه، گنجینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراجعت
تصویر مراجعت
بازگشت
فرهنگ واژه فارسی سره
اغواگر، خدعه گر، فریبکار، مکار، نیرنگ باز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مخادعت، خدعه گری، فریبکاری، خدعه کردن، فریب دادن، مکر ورزیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد