مقابل حاوی. مجموع. فراهم آمده. گردشده. فراهم شده. (ناظم الاطباء). دربرگرفته شده، دریافت شده. (ناظم الاطباء) ، مضمون. ج، محاوی، سطح زیرین هر جسمی را محوی و سطح بالایین آن را حاوی نامند. هر فلک مافوق، حاوی فلک مادون خود و مادون محوی مافوق است مثلاً فلک الافلاک حاوی فلک ثوابت و فلک ثوابت محوی فلک الافلاک است
مقابل حاوی. مجموع. فراهم آمده. گردشده. فراهم شده. (ناظم الاطباء). دربرگرفته شده، دریافت شده. (ناظم الاطباء) ، مضمون. ج، محاوی، سطح زیرین هر جسمی را محوی و سطح بالایین آن را حاوی نامند. هر فلک مافوق، حاوی فلک مادون خود و مادون محوی مافوق است مثلاً فلک الافلاک حاوی فلک ثوابت و فلک ثوابت محوی فلک الافلاک است
به نوشتۀ نوائی در تذکره، مولانا محوی از آزادگان خراسان و از مردم هری بوده و طبعی خوب داشته است. گاه خاطر به تحصیل می گمارده و زمانی به پیروی از هوسهای جوانی و مصاحبت یاران پریشان آشفته و بی سر و سامان می بوده است، و دو مطلع زیر از اشعار او را نقل کرده است: دودی که از دل من در شام غم برآید بریاد طرۀ او پرپیچ و خم برآید. ترکیب تن خاکیم از لای شراب است جمعیت ما در قدم بادۀ ناب است. (مجالس النفائس ص 65 و 238)
به نوشتۀ نوائی در تذکره، مولانا محوی از آزادگان خراسان و از مردم هری بوده و طبعی خوب داشته است. گاه خاطر به تحصیل می گمارده و زمانی به پیروی از هوسهای جوانی و مصاحبت یاران پریشان آشفته و بی سر و سامان می بوده است، و دو مطلع زیر از اشعار او را نقل کرده است: دودی که از دل من در شام غم برآید بریاد طرۀ او پرپیچ و خم برآید. ترکیب تن خاکیم از لای شراب است جمعیت ما در قدم بادۀ ناب است. (مجالس النفائس ص 65 و 238)