جدول جو
جدول جو

معنی محوی

محوی
(مَحْ وی ی)
مقابل حاوی. مجموع. فراهم آمده. گردشده. فراهم شده. (ناظم الاطباء). دربرگرفته شده، دریافت شده. (ناظم الاطباء) ، مضمون. ج، محاوی، سطح زیرین هر جسمی را محوی و سطح بالایین آن را حاوی نامند. هر فلک مافوق، حاوی فلک مادون خود و مادون محوی مافوق است مثلاً فلک الافلاک حاوی فلک ثوابت و فلک ثوابت محوی فلک الافلاک است
لغت نامه دهخدا