- محلی
- برزنی، بومی
معنی محلی - جستجوی لغت در جدول جو
- محلی
- زیور کرده شده، به زیور آراسته شده
- محلی
- مربوط به یک محل خاص مثلاً ترانۀ محلی، از مردم محل، بومی
- محلی
- جلا داده شده، آراسته شده و زینت داده شده، وصف کرده شده
- محلی ((مُ حَ ل لا))
- به زیور آراسته شده
- محلی ((مُ))
- شیرین گرداننده چیزی را، شیرین یابنده
- محلی
- Local
- محلی
- local
- محلی
- lokal
- محلی
- lokalny
- محلی
- местный
- محلی
- місцевий
- محلی
- lokaal
- محلی
- local
- محلی
- locale
- محلی
- स्थानीय
- محلی
- מקומי
- محلی
- za eneo
- محلی
- ท้องถิ่น
- محلی
- স্থানীয়
- محلی
- مقامی
- محلی
- محلّيٌّ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوی، برزن
شیرین تر شیرین تر
این واژه راعمید در پیوند باحلال تازی دانسته محمد معین آن را در فرهنگ فارسی خود نیاورده واژه نامه های تازی به گفته فراهم آورنده غیاث هیچ یک این واژه رانیاورده اند و به درستی نیز نشان داده است که این واژه همان بهل پارسی برابربا} رها کن و بگذر {است بهل
نمازخانه، نمازگاه
منسوب به حمل، قضیه ایست که حکم بوقوع و لا وقوع نیست در آن مشروط بشرط و مقید بقیدی نباشد: (مردم جانورست) یا (مردم جانور نیست)
زیور پوشیدن، آراسته گشتن، شیرین یافتن زیور بستن پیرایه برکردن پیرایه بستن، آراسته شدن، آراستگی، (تحلی نسبت باشد بقوم ستوده بقول و عمل) (ماننده کردن خود را بگروهی بی حقیقت معاملت ایشان تحلی بود و آنانکه نمایند و نباشند زود فضیحت شوند) (کشف المحجوب هجویری)، جمع تحلیات