کسی که می تراشد موی سر خود را. (ناظم الاطباء) : لتدخلن المسجدالحرام ان شاء اﷲ آمنین محلقین رؤوسکم. (قرآن 27/48). رجوع به تحلیق شود خنور اندک خالی، رطب اندک رسیده، گوسپند لاغر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
کسی که می تراشد موی سر خود را. (ناظم الاطباء) : لتدخلن المسجدالحرام ان شاء اﷲ آمنین محلقین رؤوسکم. (قرآن 27/48). رجوع به تحلیق شود خنور اندک خالی، رطب اندک رسیده، گوسپند لاغر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
خرما که دو ثلث وی پخته باشد، محلقه یکی، جایی از منی که در آنجا سر تراشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جای سر تراشیدن. (ناظم الاطباء) ، محل پرواز به بالا و دور زدن: چون خسرو از شکارگاه بازآمد، شاهین همت را پرواز داد و طایر و واقع گردون را معلق زنان از اوج محلق خویش در مخلب طلب آورد. (مرزبان نامه ص 331). رجوع به تحلیق شود، تراشیده شده و سترده شده و مقراض شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تحلیق شود
خرما که دو ثلث وی پخته باشد، محلقه یکی، جایی از منی که در آنجا سر تراشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جای سر تراشیدن. (ناظم الاطباء) ، محل پرواز به بالا و دور زدن: چون خسرو از شکارگاه بازآمد، شاهین همت را پرواز داد و طایر و واقع گردون را معلق زنان از اوج محلق خویش در مخلب طلب آورد. (مرزبان نامه ص 331). رجوع به تحلیق شود، تراشیده شده و سترده شده و مقراض شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تحلیق شود
لقب عبدالعزی بن خیثم بن شداد وبدین جهت وی را بدین لقب خوانند که اسبش گونۀ او را به دندان گرفت و جای آن چون حلقه ای برگونه اش جای گرفت و دیگر آنکه تیری به او اصابت کرد و او را با حلقه داغ کردند. (از منتهی الارب). و رجوع به عقدالفریدج 3 ص 303 و ج 6 ص 177 و البیان والتبیین ج 2 ص 22 شود
لقب عبدالعزی بن خیثم بن شداد وبدین جهت وی را بدین لقب خوانند که اسبش گونۀ او را به دندان گرفت و جای آن چون حلقه ای برگونه اش جای گرفت و دیگر آنکه تیری به او اصابت کرد و او را با حلقه داغ کردند. (از منتهی الارب). و رجوع به عقدالفریدج 3 ص 303 و ج 6 ص 177 و البیان والتبیین ج 2 ص 22 شود
موی سترده، پرواز رس سر تراش استره گر، نیمه پر، کم رسیده خرما، لاغر: گوسپند استره تیغ سر تراشی - گلیم درشت تیغی که بدان موی تراشند استره، گلیم درشت جمع محالق. تیغی که بدان موی تراشند استره، گلیم درشت جمع محالق. موی سترده موی تراشیده، خرمایی که ثلث آن پخته باشد، محل پرواز ببالا و دور زدن: چون خسرو از شکار گاه باز آمد شاهین همت را پرواز داده و طایر و واقع گردون را معلق زنان از اوج محلق خویش در مخلب طلب آورده... خنور اندک خالی، رطب اندک رسیده، گوسفند لاغر، آنکه موی را خوب بسترد سر تراش
موی سترده، پرواز رس سر تراش استره گر، نیمه پر، کم رسیده خرما، لاغر: گوسپند استره تیغ سر تراشی - گلیم درشت تیغی که بدان موی تراشند استره، گلیم درشت جمع محالق. تیغی که بدان موی تراشند استره، گلیم درشت جمع محالق. موی سترده موی تراشیده، خرمایی که ثلث آن پخته باشد، محل پرواز ببالا و دور زدن: چون خسرو از شکار گاه باز آمد شاهین همت را پرواز داده و طایر و واقع گردون را معلق زنان از اوج محلق خویش در مخلب طلب آورده... خنور اندک خالی، رطب اندک رسیده، گوسفند لاغر، آنکه موی را خوب بسترد سر تراش