- محصون
- محفوظ و استوار، در امان
معنی محصون - جستجوی لغت در جدول جو
- محصون
- استوار گشته استوار شده (در حصارو جز آن)
- محصون ((مَ))
- استوار شده (در حصار و جز آن)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برآیند، فرآورده، دست آورد، دستاورد، برونداد
اندوهگین، اندوهناک
نگه دارندۀ نفس خود
حاصل، نتیجه، در کشاورزی حاصل زراعت، فرآورده
در کنار، در بر گیرنده در کنار گرفته، در بردارنده حاوی: مشتمل دقایق جهانداری و محضون حقایق کامگاری
حاصل شده، نتیجه، گرد آمده
احاطه کرده شده، شهر بند شده
زراعت دروده درو شده
رشکدار (رشک حصبه) از بیماری ها
اندوهگین، غمناک، مغموم
دروشده در زراعت
ویژگی زمینی که دور آن دیوار کشیده شده، محاصره شده، منحصر، کنایه از اسیر
قلعه ها، دژها مرد پرهیزگار مرد پرهیزگار
حفظ شده، نگه داری شده
ویژگی مردی که زن گرفته، مرد زن دار
حصن ها، قلعه ها، دژها، پناهگاه ها، جمع واژۀ حصن
مرد زن گرفته و نکاح کرده
محفوظ نگاهداشته، ایمن