اسب بشتاب گذرنده. مرد بشتاب گذرنده، گام نزدیک نهنده. رجوع به احصاف شود، کسی که رسن را استوار می بندد. (از منتهی الارب). کسی که ریسمان را محکم می تابد. (ناظم الاطباء). استوارتابندۀ رسن. (آنندراج) ، کسی که جامه را نیک می بافد. (از منتهی الارب). آنکه نیکو می بافد. (ناظم الاطباء). استوارکننده کار. (آنندراج)
اسب بشتاب گذرنده. مرد بشتاب گذرنده، گام نزدیک نهنده. رجوع به احصاف شود، کسی که رسن را استوار می بندد. (از منتهی الارب). کسی که ریسمان را محکم می تابد. (ناظم الاطباء). استوارتابندۀ رسن. (آنندراج) ، کسی که جامه را نیک می بافد. (از منتهی الارب). آنکه نیکو می بافد. (ناظم الاطباء). استوارکننده کار. (آنندراج)
پرداخت برات آشکارا روشن پیدا پرداخت مبلغی که بعهده کسی گذاشته شده پرداخت حواله (صفویه) (سازمان اداری حکومت صفوی 141) : بعد از آن بموجب بروات مهر وزیر و کلانتر و مستوفی متوجهات دیوانی هر یک از دفتر حواله و محصص کلانتر موافق تبیجه فی مابین هر صنف توجیه و محصلان دیوانی از آن قرار باز یافت مینمایند. آشکار ظاهر
پرداخت برات آشکارا روشن پیدا پرداخت مبلغی که بعهده کسی گذاشته شده پرداخت حواله (صفویه) (سازمان اداری حکومت صفوی 141) : بعد از آن بموجب بروات مهر وزیر و کلانتر و مستوفی متوجهات دیوانی هر یک از دفتر حواله و محصص کلانتر موافق تبیجه فی مابین هر صنف توجیه و محصلان دیوانی از آن قرار باز یافت مینمایند. آشکار ظاهر