جدول جو
جدول جو

معنی محرابگاه - جستجوی لغت در جدول جو

محرابگاه
جای محراب، مسجد، کنایه از جهان، دنیا
تصویری از محرابگاه
تصویر محرابگاه
فرهنگ فارسی عمید
محرابگاه
(مِ)
آنجای که محراب در اوست. مسجد. محرابگه، جهان. عالم
لغت نامه دهخدا
محرابگاه
محرابگه: مهرابگاه مهرابگه، مزگت، گیتی مسجد، جهان عالم (بعقیده صوفیان همه موجودات عالم بعبادت خدا اشتغال دارند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حربگاه
تصویر حربگاه
حرب جای، جای جنگ، میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(مِ گَهْ)
محرابگاه. مسجد. (غیاث) (آنندراج) :
در این محرابگه معبودشان کیست
وزین آمد شدن مقصودشان چیست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حرب جای. معرکه. میدان جنگ. مأزم. مأزق. (منتهی الارب). معترک. (محمود بن عمر ربنجنی). ملحمه. حربگه. رجوع به حرب جای شود:
به حربگاهی کو تیغ برکشد ز نیام
به صیدگاهی کو تیر برنهد به کمان.
فرخی.
پیش خردمند در این حربگاه
بیخردان را همه تن عورت است.
ناصرخسرو.
و طاهر از حربگاه گریخته برفت. (مجمل التواریخ و القصص).
به حربگاه دو کار است دشمنانش را
قفا نمودن یا تیغ بر قفا دیدن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(مُ)
پوست و تفالۀ تمر هندی: محاباه الحتی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
حباء. یاری دادن کسی را. (از منتهی الارب). نصرت و مدد کردن. یاری کردن. اعانت، صلح و نگهداشت. محابا. (آنندراج) ، عطاکردن بی پاداش و منت، با کسی به عطا دادن نبرد نمودن. (منتهی الارب). معارضه کردن در بخشش. (از آنندراج) ، تنگ گیری کردن در معامله. (منتهی الارب). سختگیری کردن در معامله. (از ناظم الاطباء) ، میل کردن به کسی. (از منتهی الارب). منحرف شدن از عدل و میل به ناحق کردن، جانب داری و طرفداری کردن، فروگذاشت کردن. (منتهی الارب). سهل البیعی. سخت گیری نکردن درمعامله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) ، در اصطلاح فقه، چیزی راکمتر از قیمت حقیقی عالماً فروختن و یا به زیادتر از قیمت عالماً خریدن. (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، در اصطلاح بلغاء عبارت است از گفتن چیزی مثل چیزی که دیگری گفته باشد خواه آن چیز وزن شعر باشد و یا قافیه و یا ردیفی و یا صنعتی. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، یا آنکه دو کس برای امتحان طبع خود و یا با التماس دیگری بگویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از ’ر ب و’، مدارا کردن با کسی. (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، پول به ربا دادن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مسجد، جهان عالم: درین محرابگه معبودشان کیست ک وزین آمد شدن مقصود شان چیست ک (نظامی. خسرو و شیرین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسابگاه
تصویر حسابگاه
همارگاه (دیوان محاسبات) همارستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاباه
تصویر محاباه
محابا و محابات در فارسی: پروا، باک هراس، کرانجیگری
فرهنگ لغت هوشیار
چلپاسه، رزمگاه، میدان، میدان جنگ، نبردگاه
متضاد: بزمگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد