جدول جو
جدول جو

معنی محتنک - جستجوی لغت در جدول جو

محتنک
(مُ تَ نِ)
نعت فاعلی از احتناک. لبیشه کننده اسب را. (از منتهی الارب) ، مرد استوارخرد به تجربه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرد مجرب و آزموده، فاتح و غالب. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). مستولی شونده بر کسی. (آنندراج) ، ملخ خورندۀ گیاه. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). ملخ که نباتهای زمین را خورد. (آنندراج) ، گیرندۀ مال کسی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ نِ)
نعت فاعلی از احتناج. میل کننده و کژگردنده. (از منتهی الارب). مایل و کج. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ حَنْ نِ)
آن که عمامه از زیر زنخ برآورده. (آنندراج). کسی که تحت الحنک می بندد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحنک شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رِ)
آنکه لازم گیرد سر کتف شتر (حارک) را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که لازم می گیرد حارک شتر خود را در سواری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُتَ بَ)
نعت مفعولی از احتباک. نیک بافته شده، نیکو از هر چیزی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
نعت فاعلی از احتباک. بند استوار و نیکوکننده چیزی. (آنندراج). استوارکننده و مضبوط نماینده و کسی که با دستاری پشت و ساقهای خود را با هم می بندد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نِ)
شتری که در ریگ بسته و سخت درآیدو بیرون آمدن از آن دشوار گردد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتناک شود
لغت نامه دهخدا
(مِ نَ)
رشتۀ حنک بند. (منتهی الارب). حناک. آنچه زنان فا زنخدان بندند. (مهذب الاسماء) ، لبیشه. لواشه. (منتهی الارب). حناک
لغت نامه دهخدا
(مُ نِ)
استوارخرد گرداننده. (آنندراج). کسی و یا چیزی که کارآزموده می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ)
مرد استوارخرد به تجربه ها. مجرب. آزموده. مردی که آزمایش و تجربه در کارها وی را استوار کرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَنْ نِ)
آزمایش کننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَنْ نَ)
مرد استوارخرد به تجربه. مردی که آزمایش در کارها وی را استوارکرده باشد، محنوک. صبی محنک، کودک که خرمای خائیده بر کامش مالیده باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کار آزموده مرد استوار به تجربه ها. استوار خرد گرداننده محکم سازنده. مرد استوار به تجربه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنک
تصویر محنک
((مُ حَ نَّ))
مرد استوار به تجربه ها
فرهنگ فارسی معین