جدول جو
جدول جو

معنی محنک

محنک
(مُ نَ)
مرد استوارخرد به تجربه ها. مجرب. آزموده. مردی که آزمایش و تجربه در کارها وی را استوار کرده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا