جدول جو
جدول جو

معنی محتظر - جستجوی لغت در جدول جو

محتظر(مُ تَ ظِ)
نعت فاعلی از احتظار. آنکه حظیره سازد. (منتهی الارب). حظیره سازنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، هشیم محتظر، درخت خشک در هم ریخته. قوله تعالی: انا ارسلنا علیهم صیحهً واحده فکانوا کهشیم المحتظر. (قرآن 31/54)
لغت نامه دهخدا
محتظر(مُ تَ ظَ)
نعت مفعولی از احتظار. شاخه های حظیره ساخته شده. (ناظم الاطباء) ، حظیره کرده شده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منتظر
تصویر منتظر
آنکه یا آنچه انتظارش را بکشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محتضر
تصویر محتضر
کسی که در حال مرگ و جان کندن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
کسی که در انتظار کسی یا چیزی است، درنگ کننده، چشم به راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محتکر
تصویر محتکر
کسی که غله یا جنس دیگر را برای افزایش قیمت در انبار نگه دارد، احتکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
انبار کننده، آنکه غله را نگاه دارد تا گران شود و آنگاه آن را بفروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتقر
تصویر محتقر
خرد داننده خوار شمرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتظی
تصویر محتظی
بهره مند و نیکبخت و دولتمند
فرهنگ لغت هوشیار
مرد نزدیک به مرگ، بیمار که در حال احتضار است، آنکه مشرف به موت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
چشم داشته شده چیزی که کسی انتظارش را بکشد: (این وعید در حق جهودان باقی است و منتظر) (کشف الاسرار 525: 2) چشم دارنده انتظار کشنده، جمع منتظرین. یا منتظر خدمت. کارمندی که موقتا از کار بر کنار شده و در آن مدت حقوق انتظار خدمت باو دهند (درین صورت وی را منتظر خدمت با حقوق گویند) و یا بهیچوجه حقوقی باو پرداخته نمیشود (درین صورت اورا منتظر خدمت بدون حقوق نامند)، یا منتظر خدمت شدن، موقتا از کار بر کنار شدن کارمند . یا منتظر خدمت کردن کارمندی را موقتا از کار برکنار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتضر
تصویر محتضر
((مُ تَ ضَ))
کسی که در حال احتضار و مرگ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
((مُ تَ ظِ))
چشم به راه، کسی که انتظار می کشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محتکر
تصویر محتکر
((مُ تَ کِ))
کسی که کالاها را در انبار نگه می دارد تا پس از گران شدن بفروشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محتضر
تصویر محتضر
((مُ تَ ض))
به شهر آینده، حاضر شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
چشم براه، چشم به راه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
Anticipated, Expectant, Waiting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
anticipé, expectant, attendant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
প্রত্যাশিত , অপেক্ষমান , অপেক্ষা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
צפוי , מצפה , ממתין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
予想される , 期待している , 待っている
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
预期的 , 期待的 , 等待的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
예상된 , 기대하는 , 기다리는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
beklenen, bekleyen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
diantisipasi, mengharapkan, menunggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
antecipado, expectante, esperando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
प्रत्याशित , प्रतीक्षारत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
anticipato, aspettante, in attesa
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
anticipado, expectante, esperando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
erwartet, erwartungsvoll, wartend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
verwacht, verwachtend, wachtend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
очікуваний , очікуючий , очікуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
ожидаемый , ожидающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
oczekiwany, oczekujący, czekający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منتظر
تصویر منتظر
inatarajiwa, anayesubiri, akisubiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی