کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن محاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند
کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن محاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند
از ’ت ج ر’، سوداجای، یقال ارض متجره. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (از معجم متن اللغه). جائی که در آن سوداگری می کنند و از آن مال التجاره بیرون می برند. (ناظم الاطباء). جای بازرگانی. محل تجارت. تجارتخانه. ج، متاجر
از ’ت ج ر’، سوداجای، یقال ارض متجره. (منتهی الارب) (از محیطالمحیط) (از معجم متن اللغه). جائی که در آن سوداگری می کنند و از آن مال التجاره بیرون می برند. (ناظم الاطباء). جای بازرگانی. محل تجارت. تجارتخانه. ج، متاجر
آنکه برگزیند حجره را برای خود و منار بر آن نصب کند تا دیگری در آن تصرف نکند. (آنندراج). کسی که نشان و علامت می گذارد در جائی و آن را برای خود بر می گزیند. (ناظم الاطباء)
آنکه برگزیند حجره را برای خود و منار بر آن نصب کند تا دیگری در آن تصرف نکند. (آنندراج). کسی که نشان و علامت می گذارد در جائی و آن را برای خود بر می گزیند. (ناظم الاطباء)
محترفه در فارسی مونث محترف - و پیشه وران خداوندان پیشه مونث محترف زنی که پیشه ور باشد، گروه پیشه وران: بعضی از صناع و محترفه که در ربقه اسار بر یکدیگر بخش کرده بودند... زنده رها نکردند
محترفه در فارسی مونث محترف - و پیشه وران خداوندان پیشه مونث محترف زنی که پیشه ور باشد، گروه پیشه وران: بعضی از صناع و محترفه که در ربقه اسار بر یکدیگر بخش کرده بودند... زنده رها نکردند