جدول جو
جدول جو

معنی محاکمات - جستجوی لغت در جدول جو

محاکمات
محاکمه، با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
فرهنگ فارسی عمید
محاکمات
(مُ کَ)
جمع واژۀ محاکمه، بمعنی رفع نمودن خصومت. (غیاث) (آنندراج). دیوان عدالت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محاکمات
رفع نمودن خصومت، دیوان عدالت
تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محامات
تصویر محامات
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاکات
تصویر محاکات
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
فرهنگ فارسی عمید
آیات قرآن کریم که معنی آن ها واضح و صریح است و محتاج به تاویل نیست
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
در اصطلاح مردم قزوین، لوه لیسه. دلگی. کمی خوردن از ته مانده هایی
لغت نامه دهخدا
(مُ)
حمایت کردن. محاماه: فی الجمله ارکان وسران بر موافقت سلطان در معاطات کؤوس (از) محامات نفوس مهمل ماندند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 186). رجوع به محاماه شود، محامات بر ضیف، نیک قیام کردن به مهمانی مهمان. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
محاکاه. با هم حکایت کردن. (غیاث). حکایت کردن قول یا فعل کسی بی زیادت و نقصان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عین گفتۀ کسی را نقل کردن. بازگو کردن. رجوع به محاکاه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ)
جمع واژۀ محکمه. آیات محکمات، مقابل متشابهات. آیات ظاهر المعانی یعنی آیاتی که معانی آن صریح باشد بر یک وجه. (غیاث). آیات محکمات، آیات واضح که سامع محتاج به تأویل نیفتد. (ناظم الاطباء) (السامی). آیت های قرآن که یک معنی را محتمل بود. (مهذب الاسماء). که سائل نیازمند تأویل نیست مانند آیات: قل تعالوااتل ماحرم ربکم علیکم... تا آخر سوره که آیات واضح المراد است و شنونده را نیاز به تأویل نمی افتد. (از منتهی الارب). امام فخر در تفسیر کبیر گوید درباره معنای محکم و متشابه اقوال گوناگون است از ابن عباس نقل شده است که آیات محکم عبارتند از سه آیه در سورۀ انعام (قل تعالوا... تاآخر این سه آیه) و متشابه عبارت است از اوایل سور. و در روایت دیگر از ابن عباس محکم به ناسخ و متشابه به منسوخ تعبیر شده است. (از تفسیر کبیر امام فخررازی چ 1357 ج 9 ص 182). و رجوع به محکم شود:
ترا ز حکمت یونان جز این چه شد حاصل
که شبهه کردی در محکمات قرآنی.
قاآنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از محاورات
تصویر محاورات
جمع محاورت (محاوره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتومات
تصویر محتومات
جمع محتومه (محتوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاصمات
تصویر مخاصمات
جمع مخاصمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محوومات
تصویر محوومات
از خود بیخود شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاربات
تصویر محاربات
جمع محاربه، جنگ ها رزم ها جمع محاربه و محاربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذاکرات
تصویر مذاکرات
گفتگوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادمات
تصویر مصادمات
جمع مصادمه، به هم زدن ها، به هم خوردن ها،کوست ها، همکوبی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاکهات
تصویر مفاکهات
جمع مفاکهه، لاغکاریها، خوش سخنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ملازمه، کارپاسی ها همراهی ها پیشیاری ها همبستگی ها جمع ملازمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاومات
تصویر مقاومات
جمع مقاومه، پتوکی ها، پترانی ها، ایستادگی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترمات
تصویر محترمات
زنان با حرمت، زنان بزرگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکالمات
تصویر مکالمات
گفت و شنودها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محاسبه، آسارگان آمارشان مارگان شمار گری ها جمع محاسبه و محاسبت. یا اداره محاسبات. اداره حسابداری
فرهنگ لغت هوشیار
گواه بودنها جنگ های تن به تن سخنرانی ها داد خواهی ها جمع محاضره معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. یافن (علم) محاضرات. فنی (علمی) است که بدان ملکه ای حاصل شود که سخنی از دیگری آورند که از جهت معانی وصفی و یا از باب ترکیب خاصی که دارد با مقام مناسب افتد غرض از آن کسب این ملکه و فایده آن پرهیز از خطا در تطبیق آن سخن است با مقتضای مقام تخاطب از جهت معانی اصلی و از جهت ترکیب خاصی که آن سخن دارد. فرق میان این علم و علم معانی در آنست که علم معانی عبارت است از اینکه متکلم سخن خود را بر مقتضای حال و مقام و سخن منقول از دیگری را با خصوصیاتی مناسب بحال خود تطبیق دهد و محاضرات عبارت از بکار بردن سخن بلغاست در اثنای سخن بطریقی که در جایی مناسب بر سبیل حکایت ایراد گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متراکمات
تصویر متراکمات
جمع متراکمه، انباشتگان گر آیندگان جمع متراکمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متالمات
تصویر متالمات
جمع متالمه، دردمندان جمع متالمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکمات
تصویر تراکمات
جمع تراکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محکمات
تصویر محکمات
مقابل متشابهات، آیات روشن و آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
پشتیبانی کردن از کسی حمایت کردن طرفداری کردن: فی الجمله ارکان و سروران بر موافقت سلطان بر معاطات کووس محامات نفوس مهمل ماندند
فرهنگ لغت هوشیار
حکایت کردن با یکدیگر، عین قول کسی را نقل کردن باز گفتن، مشابه بودن، گفتگو، شباهت
فرهنگ لغت هوشیار
((مُ کَ))
آیاتی که معنی آن صریح بود و نیازمند به تأویل نباشد. جمع محکمه (محکم)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاکات
تصویر محاکات
((مُ))
حکایت کردن با یکدیگر، مشابه کسی یا چیزی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محامات
تصویر محامات
((مُ))
پشتیبانی کردن، طرفداری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذاکرات
تصویر مذاکرات
گفتگوها
فرهنگ واژه فارسی سره
باز گفتن، نقل کردن، حکایت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد