جدول جو
جدول جو

معنی محاکره - جستجوی لغت در جدول جو

محاکره
(شِ)
دراز کشیدن خصومت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
با کسی در امری گفتگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاوره
تصویر محاوره
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاضره
تصویر محاضره
با هم گفتگو و سؤال و جواب کردن، سؤال و جواب حضوری، گفتگو در موضوعی که در محفلی مورد بحث قرار گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاکمه
تصویر محاکمه
با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
کسی را در حصار یا تنگنا انداختن و اطراف او را احاطه کردن
محاصرۀ گاز انبری: در امور نظامی حرکت دو ستون سرباز برای محاصرۀ دشمن به طوری که نیروهای دشمن را مانند دو لبۀ گاز انبر در میان بگیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاوره
تصویر محاوره
پاسخ و سخن گفتن، حدیث کردن با یکدیگر، مباحثه، سوال و جواب
فرهنگ لغت هوشیار
مناکرت در فارسی: زیرکانه جنگیدن کار زار کردن با هم جنگیدن، عبارت ازین است که کوکب روزی اندر خانه کوکب شبی باشد و خداوند خانه اندر برج کوکب روزی یا کوکب شبی اندر خانه کوکب روزی و خداوند خانه اندر برج کوکب شبی (التفهیم. 485)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاکره
تصویر مشاکره
سپاسگزاری
فرهنگ لغت هوشیار
مذاکره و مذاکرت در فارسی: گفت و گو خویسه گفتگو کردن با کسی در موضوعی، گفتگو: مااین روایت بمذاکره شنیدیم، جمع مذاکرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاکاه
تصویر محاکاه
محاکا و محاکات در فارسی: همداستانی، باز گفت، همانندی همسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
در بندان، در حصار گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاضره
تصویر محاضره
سوال و جواب کردن با هم، مکالمه
فرهنگ لغت هوشیار
محاکمه در فارسی داد رسی، داد خواهی با کسی نزد حاکم برای رفع خصومت رفتن بدادگاه رفتن و اقامه دعوی کردن، عمل حاکم یا قاضی در طی یک مرافعه دادرسی جمع محاکمات. توضیح محاکمه دادرسی و رسیدگی دادگاه است بدعوی و ادله طرفین بمنظور اتخاذ تصمیم قضائی درباره مورد نزاع. شروع دادرسی از زمانیست که تشریفات اداری پرونده در دفتر دادگاه تکمیل شده باشد، دادرسی یا محاکمه طبق قوانین آیین دادرسی دو قسم است: دادرسی اختصاری و دادرسی عادی. دادرسی در دادگاههای بخش اختصاری و دادرسی در دادگاههای شهرستان عادی است بجز در مواردی که قانون استثنا کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباکره
تصویر مباکره
آمدن بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
((مُ ص رِ))
گرداگرد کسی یا جایی را گرفتن و راه را بر آن بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناکره
تصویر مناکره
((مُ کَ رَ یا کِ رِ))
با هم جنگیدن، کارزار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
((مُ کِ رِ))
گفتگو کردن درباره کاری یا امری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاکمه
تصویر محاکمه
((مُ کِ مِ))
با کسی به دادگاه رفتن و برای هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاضره
تصویر محاضره
((مُ ض رِ))
گفتگو و سؤال و جواب حضوری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاوره
تصویر محاوره
((مُ وِ رَ یا رِ))
گفتگو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
گفت و گذار، گفتگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
Encirclement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
Negotiation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
cerco
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
negociação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
Einkreisung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
Verhandlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
oblężenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
negocjacje
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
окружение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
переговоры
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مذاکره
تصویر مذاکره
переговори
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
оточення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محاصره
تصویر محاصره
belegering
دیکشنری فارسی به هلندی