جدول جو
جدول جو

معنی محاصلات - جستجوی لغت در جدول جو

محاصلات
(مَ صِ)
جمع واژۀ محاصل. محصولات. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
محاکمه، با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مراسلات
تصویر مراسلات
نامه هایی که به یکدیگر بنویسند، نامه نگاری ها
فرهنگ فارسی عمید
سخنانی که از فصحا و بلغا در اثنای بحث و محاوره بیاورند که مناسب با مقام باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مَ صِ)
مأخوذ از عربی، مفاصلها وپیوندگاهها. (ناظم الاطباء). و رجوع به مفاصل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
چیزهای محال، و امکان ناپذیر. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ محال. امر نابودی که بودن آن ممکن نباشد. (آنندراج) ، سخنان بیهوده و باطل و بی سروبن. یاوه:
مترس از محالات و دشنام دشمن
که پرژاژ باشد همیشه تغارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مُ صَ)
جمع واژۀ مواصله (مواصلت). (از یادداشت مؤلف). رجوع به مواصلت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَصْ صِ)
جمع واژۀ محصله. رجوع به محصله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متواصلات
تصویر متواصلات
جمع متواصله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منفصلات
تصویر منفصلات
جمع منفصله، گسلیدگان جمع منفصله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاولات
تصویر مقاولات
جمع مقاوله، گفت و شنود ها، پیوند نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
معاملات در فارسی، جمع معامله، سودا ها داد و ستد ها همکاری ها جمز معامله (معاملت) : راستی نگاه داشتن در معاملات و انصاف از خود و اهل خود بدادن، داد و ستد و خرید و فروش و معامله
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معادله، همچندی ها ترازش ها جمع معادله: معادلات دو مجهولی. چیزهائی که برابر و معادل هم باشند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مراسله، نامه نویسی ها نامه ها گسیله ها جمع مراسله مکاتبات. نامه نگاریها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محصوله، فرآورده ها میوکان جمع محصوله (محصول) غله و بار و حاصل کشتزارها و میوه جات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاصمات
تصویر مخاصمات
جمع مخاصمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداخلات
تصویر مداخلات
جمع مداخله، در آمدن ها پا در میانی ها جمع مداخله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محلولات
تصویر محلولات
جمع محلوله، آبیدگان جمع محوله (محلول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محمولات
تصویر محمولات
جمع محموله، بارها جمع محموله (محمول) بار برداشته شده ها، بار ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاورات
تصویر محاورات
جمع محاورت (محاوره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتملات
تصویر محتملات
جمع محتمله (محتمل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجادلات
تصویر مجادلات
جمع مجادله، - پیکارها دشمنی ها جمع مجادله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محصلات
تصویر محصلات
جمع محصله، باژ ستانان شاگردان دانش آموزان: زن جمع محصله
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محاسبه، آسارگان آمارشان مارگان شمار گری ها جمع محاسبه و محاسبت. یا اداره محاسبات. اداره حسابداری
فرهنگ لغت هوشیار
گواه بودنها جنگ های تن به تن سخنرانی ها داد خواهی ها جمع محاضره معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. یافن (علم) محاضرات. فنی (علمی) است که بدان ملکه ای حاصل شود که سخنی از دیگری آورند که از جهت معانی وصفی و یا از باب ترکیب خاصی که دارد با مقام مناسب افتد غرض از آن کسب این ملکه و فایده آن پرهیز از خطا در تطبیق آن سخن است با مقتضای مقام تخاطب از جهت معانی اصلی و از جهت ترکیب خاصی که آن سخن دارد. فرق میان این علم و علم معانی در آنست که علم معانی عبارت است از اینکه متکلم سخن خود را بر مقتضای حال و مقام و سخن منقول از دیگری را با خصوصیاتی مناسب بحال خود تطبیق دهد و محاضرات عبارت از بکار بردن سخن بلغاست در اثنای سخن بطریقی که در جایی مناسب بر سبیل حکایت ایراد گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
رفع نمودن خصومت، دیوان عدالت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجامله، نیکویی کردن ها خوش سودایی ها چرب زبانی ها چاپلوسی ها جمع مجامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاملات
تصویر متاملات
جمع متامله، فرجام اندیشان درنگ کنندگان جمع متامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبادلات
تصویر مبادلات
جمع مبادله، داد و ستدها ورتش ها (مصدر واسم) جمع مبادله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواصلات
تصویر تواصلات
جمع تواصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاربات
تصویر محاربات
جمع محاربه، جنگ ها رزم ها جمع محاربه و محاربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاضرات
تصویر محاضرات
((مُ ضَ یا ض))
معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. جمع محاضره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاملات
تصویر معاملات
داد و ستدها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محصولات
تصویر محصولات
فرآورده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
میوه جات، سر درختی
فرهنگ گویش مازندرانی