جدول جو
جدول جو

معنی محاضرات

محاضرات((مُ ضَ یا ض))
معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. جمع محاضره
تصویری از محاضرات
تصویر محاضرات
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محاضرات

محاضرات

محاضرات
گواه بودنها جنگ های تن به تن سخنرانی ها داد خواهی ها جمع محاضره معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. یافن (علم) محاضرات. فنی (علمی) است که بدان ملکه ای حاصل شود که سخنی از دیگری آورند که از جهت معانی وصفی و یا از باب ترکیب خاصی که دارد با مقام مناسب افتد غرض از آن کسب این ملکه و فایده آن پرهیز از خطا در تطبیق آن سخن است با مقتضای مقام تخاطب از جهت معانی اصلی و از جهت ترکیب خاصی که آن سخن دارد. فرق میان این علم و علم معانی در آنست که علم معانی عبارت است از اینکه متکلم سخن خود را بر مقتضای حال و مقام و سخن منقول از دیگری را با خصوصیاتی مناسب بحال خود تطبیق دهد و محاضرات عبارت از بکار بردن سخن بلغاست در اثنای سخن بطریقی که در جایی مناسب بر سبیل حکایت ایراد گردد
فرهنگ لغت هوشیار

محاضرات

محاضرات
سخنانی که از فصحا و بلغا در اثنای بحث و محاوره بیاورند که مناسب با مقام باشد
فرهنگ فارسی عمید

محاضرات

محاضرات
جَمعِ واژۀ محاضره. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، معلومات و یادداشته شده ها و سخنهای موافق حال و حکایات سلف مناسب مقام یعنی علم تواریخ. (غیاث) (آنندراج). ابوالخیر در مفتاح السعاده گوید دانشی است که به سبب آن ملکه ای برای انسان حاصل گردد که تواند برای دیگران کلامی ایراد نماید که از هر جهت مناسبت حال و مقام را داشته باشد و هدف از این علم تحصیل و به دست آوردن این ملکه است و فائدۀ آن دوری از خطا در تطبیق کلام منقول از غیر است. (از کشف الظنون ج 2 ص 1609).
- علم محاضرات، آنچه را که از حدیث غریب و یا شعر عجیب بر کسی خوانند. (از نفائس الفنون).
، حاضرشدنها. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا

محاورات

محاورات
جَمعِ واژۀ محاوره. (از یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به محاوره شود. مکالمه و گفتگو و گفت و شنود. (ناظم الاطباء) ، هم کلامی ها. (غیاث)
لغت نامه دهخدا

محاضرت

محاضرت
سوال و جواب کردن با یکدیگر حاضر جوابی کردن، مطلبی ادبی یا علمی که در مجلسی بین دانشمندان مورد بحث قرار گیرد جمع محاضرات
فرهنگ لغت هوشیار