جدول جو
جدول جو

معنی محادثات - جستجوی لغت در جدول جو

محادثات
(مُ دَ)
جمع واژۀ محادثه و رجوع به محادثه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
محاکمه، با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محادثت
تصویر محادثت
سخن گفتن با هم، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
همۀ موجوداتی که در زمین و آسمان و فضای کیهانی وجود دارند
فرهنگ فارسی عمید
سخنانی که از فصحا و بلغا در اثنای بحث و محاوره بیاورند که مناسب با مقام باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حادثات
تصویر حادثات
حادثه، برای مثال بمان ز آتش غوغای حادثات مصون / چنان کز آتش نمرود بود ابراهیم (انوری - ۳۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
جمع واژۀ حادثه:
باغی کز او بریده بود دست حادثات
کاخی کز او کشیده بود دست روزگار.
فرخی.
شکم حادثات آبستن
از نهیب تو آفکانه کند.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
جمع واژۀ محدثه. چیزها که از روی هوا و هوس ایجاد و اختراع شده اند. و منه قولهم شر الامور محدثاتها، تواریخ و حوادث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحادثات
تصویر تحادثات
جمع تحادث
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معادله، همچندی ها ترازش ها جمع معادله: معادلات دو مجهولی. چیزهائی که برابر و معادل هم باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادرات
تصویر مصادرات
جمع مصادره، باز گیری ها تاوان گیری ها جمع مصادره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادقات
تصویر مصادقات
جمع مصادقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادمات
تصویر مصادمات
جمع مصادمه، به هم زدن ها، به هم خوردن ها،کوست ها، همکوبی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرادفات
تصویر مرادفات
جمع مرادفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخادعات
تصویر مخادعات
جمع مخادعه، فریبکاری ها دو رنگی ها جمع مخادعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاورات
تصویر محاورات
جمع محاورت (محاوره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجادلات
تصویر مجادلات
جمع مجادله، - پیکارها دشمنی ها جمع مجادله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاربات
تصویر محاربات
جمع محاربه، جنگ ها رزم ها جمع محاربه و محاربت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبادلات
تصویر مبادلات
جمع مبادله، داد و ستدها ورتش ها (مصدر واسم) جمع مبادله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حادثات
تصویر حادثات
جمع حادث، نو شدگان رخ بستگان، رخداد ها جمع حادثه پیش آمدها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محاسبه، آسارگان آمارشان مارگان شمار گری ها جمع محاسبه و محاسبت. یا اداره محاسبات. اداره حسابداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
جمع محدثه (محدث)، جمع محدثه، جمع محدثه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباحثات
تصویر مباحثات
جمع مباحثه، اوسکارش ها جستارش ها جمع مباحثه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متادبات
تصویر متادبات
جمع متادبه، از ریشه پارسی ادب آموختگان جمع متادبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
رفع نمودن خصومت، دیوان عدالت
فرهنگ لغت هوشیار
گواه بودنها جنگ های تن به تن سخنرانی ها داد خواهی ها جمع محاضره معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. یافن (علم) محاضرات. فنی (علمی) است که بدان ملکه ای حاصل شود که سخنی از دیگری آورند که از جهت معانی وصفی و یا از باب ترکیب خاصی که دارد با مقام مناسب افتد غرض از آن کسب این ملکه و فایده آن پرهیز از خطا در تطبیق آن سخن است با مقتضای مقام تخاطب از جهت معانی اصلی و از جهت ترکیب خاصی که آن سخن دارد. فرق میان این علم و علم معانی در آنست که علم معانی عبارت است از اینکه متکلم سخن خود را بر مقتضای حال و مقام و سخن منقول از دیگری را با خصوصیاتی مناسب بحال خود تطبیق دهد و محاضرات عبارت از بکار بردن سخن بلغاست در اثنای سخن بطریقی که در جایی مناسب بر سبیل حکایت ایراد گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاضرات
تصویر محاضرات
((مُ ضَ یا ض))
معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. جمع محاضره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مباحثات
تصویر مباحثات
گفتگوها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
Calculations
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
cálculos
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
Berechnungen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
obliczenia
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
расчеты
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
обчислення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
berekeningen
دیکشنری فارسی به هلندی