- مجیء
- آمدن آمدن مقابل ذهاب: نه بی عبارت او خلق را قیام و قعود نه بی اجازت او روز را مجیء و ذهاب. (عثمان مختاری)
معنی مجیء - جستجوی لغت در جدول جو
- مجیء ((مَ))
- آمدن، مقابل ذهاب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پناه دهنده، فریادرس
بزرگوار، گرامی، شریف، بلندپایه، از نام های خداوند
کسی که کار نیکو بکند یا چیزی نیکو بیاورد، نیکو آورنده
شاعری که شعر نیکو بگوید
شاعری که شعر نیکو بگوید
جواب دهنده، پاسخ دهنده، آنکه حاجت را برآورده می کند، اجابت کننده، از نام های خداوند
پرگ دهنده، سر پرست تملق چرب زبانی. یا مجیز کسی را گفتن، تملق گفتن از او: تا کی باید مجیز آسیابان را بگوییم ک اجازه دهنده رخصت دهنده، ولی و مصلح امر یتیم، بنده ماذون در تجارت
پناه دهنده و دستگیر، فریادرس
بزرگوار و شریف
جواب دهنده، پاسخگوی
مری در فارسی سرخنای، گوارنده مری در فارسی: دو رو دو رنگ
درخشنده روشنایی دهنده، درخشان روشن
هراش آور قی آورنده توضیح دوایی را نامند که بقوت حرارت خود ترقیق نماید اخلاط غلیظه محتبسه در مجاری غذا و معده را و به قی دفع نماید مانند تخم ترب (مخزن الادویه)
توانگر خوش سودا (خوش معامله)، چابک توانگر نیکو معامله و مقتدر
تملق، چاپلوسی
بدکردار، گناه کار
آمدن، رسیدن، فرا رسیدن، پدیدار گشتن، بازگشتن، اتفاق افتادن، برازنده بودن، متناسب بودن، متولد شدن