نام بازاری قریب به مکۀ معظمه. (غیاث) (آنندراج). نام بازاری در زمان جاهلیت. (ناظم الاطباء). نام بازاری است که در زمان جاهلیت در محلی نرسیده به ظهران و در عشر سوم ذی القعده دایر می کردند و قبل از آن سوق عکاظ دایر می شد. و بعضی گویند شهری است در چند میلی مکه. (از معجم البلدان). بازار گاهی میان عکاظ و مکه است و در اواسط یا اواخر ماه ذی القعده در آنجابازاری بوده است قبایل عرب مجاور را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
نام بازاری قریب به مکۀ معظمه. (غیاث) (آنندراج). نام بازاری در زمان جاهلیت. (ناظم الاطباء). نام بازاری است که در زمان جاهلیت در محلی نرسیده به ظهران و در عشر سوم ذی القعده دایر می کردند و قبل از آن سوق عکاظ دایر می شد. و بعضی گویند شهری است در چند میلی مکه. (از معجم البلدان). بازار گاهی میان عکاظ و مکه است و در اواسط یا اواخر ماه ذی القعده در آنجابازاری بوده است قبایل عرب مجاور را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
میل کننده از حق در وصیت. (از منتهی الارب). کسی که در وصیت از حق و عدالت میل می کند، روگردان از راه راست و گمراه، آن که آشکار می کند بیراهی و گمراهی را. (ناظم الاطباء)
میل کننده از حق در وصیت. (از منتهی الارب). کسی که در وصیت از حق و عدالت میل می کند، روگردان از راه راست و گمراه، آن که آشکار می کند بیراهی و گمراهی را. (ناظم الاطباء)
میوۀ رسیده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زمینی بسیار گیاه و سماروغ و جز آن. (آنندراج). زمینی که در آن میوه و نخله و علف و سماروغ بسیار باشد، درختی که میوۀ آن رسیده و برای چیدن آماده شده باشد، چینندۀ میوه، علف بسیار. (ناظم الاطباء)
میوۀ رسیده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زمینی بسیار گیاه و سماروغ و جز آن. (آنندراج). زمینی که در آن میوه و نخله و علف و سماروغ بسیار باشد، درختی که میوۀ آن رسیده و برای چیدن آماده شده باشد، چینندۀ میوه، علف بسیار. (ناظم الاطباء)
دوردارنده کسی را از کاری و چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی یا چیزی که دور میشود و یا دور می دارد. (ناظم الاطباء) ، اسبی که کوزی ساقها دارد. (آنندراج) (از منتهی الارب). اسبی که ساقهای وی کوز باشد، کسی که اسب کتل و یا اسیر می برد. (ناظم الاطباء) ، آن که نسل شتران وی کم باشد، ضد میسّر. (از ذیل اقرب الموارد). خلاف میسر. (منتهی الارب ذیل یسر). و رجوع به میسر شود
دوردارنده کسی را از کاری و چیزی. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی یا چیزی که دور میشود و یا دور می دارد. (ناظم الاطباء) ، اسبی که کوزی ساقها دارد. (آنندراج) (از منتهی الارب). اسبی که ساقهای وی کوز باشد، کسی که اسب کتل و یا اسیر می برد. (ناظم الاطباء) ، آن که نسل شتران وی کم باشد، ضد مُیَسِّر. (از ذیل اقرب الموارد). خلاف میسر. (منتهی الارب ذیل یسر). و رجوع به میسر شود
میل دهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که میل و رغبت می دهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، میل کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجناح شود
میل دهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسی که میل و رغبت می دهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، میل کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجناح شود