الاب لویس الیسوعی (1867-1946م.) از روحانیان مسیحی و از علمای عربیت است. در لبنان متولد شد و در بیروت و اروپا به کسب علم پرداخت و مدت سی سال روزنامۀ ’البشیر’ را اداره کرد. از تألیفات او کتاب ’المنجد’ در لغت عربی است. (از اعلام المنجد). و رجوع به اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 114 شود
الاب لویس الیسوعی (1867-1946م.) از روحانیان مسیحی و از علمای عربیت است. در لبنان متولد شد و در بیروت و اروپا به کسب علم پرداخت و مدت سی سال روزنامۀ ’البشیر’ را اداره کرد. از تألیفات او کتاب ’المنجد’ در لغت عربی است. (از اعلام المنجد). و رجوع به اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 114 شود
مرد مبتلا به هیضه. (منتهی الارب) (آنندراج). مردی که از تخمه شکم روش گرفته باشد و گرفتار هیضه. (ناظم الاطباء) ، (در اصطلاح عروض) جحف آن است که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند، آنگه فاصله از آن بیندازند ’تن’بماند ’فع’ به جای آن بنهند و ’فع’ چون از فاعلاتن خیزد آن را مجحوف خوانند و جحف پاک ببردن و فرارفتن چیزی باشد از روی زمین... (المعجم چ دانشگاه ص 54). - مجحوف مسبغ، چون جزو مجحوف را اسباغ کنند، ’فاع’ گردد، و ’فاع’ چون از فاعلاتن خیزد آن را مجحوف مسبغ خوانند
مرد مبتلا به هیضه. (منتهی الارب) (آنندراج). مردی که از تخمه شکم روش گرفته باشد و گرفتار هیضه. (ناظم الاطباء) ، (در اصطلاح عروض) جحف آن است که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند، آنگه فاصله از آن بیندازند ’تن’بماند ’فع’ به جای آن بنهند و ’فع’ چون از فاعلاتن خیزد آن را مجحوف خوانند و جحف پاک ببردن و فرارفتن چیزی باشد از روی زمین... (المعجم چ دانشگاه ص 54). - مجحوف مسبغ، چون جزو مجحوف را اسباغ کنند، ’فاع’ گردد، و ’فاع’ چون از فاعلاتن خیزد آن را مجحوف مسبغ خوانند
بعیر مجروف، آن که بر رانش داغ جرفه باشدیا آنکه تندی زیر نرمۀ گوش آن را داغ کرده باشند. (منتهی الارب). شتری که بر ران وی یا نرمۀ زیر گوش آن داغ باشد. (ناظم الاطباء). شتری که داغ جرفه داشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به جرفه شود
بعیر مجروف، آن که بر رانش داغ جرفه باشدیا آنکه تندی زیر نرمۀ گوش آن را داغ کرده باشند. (منتهی الارب). شتری که بر ران وی یا نرمۀ زیر گوش آن داغ باشد. (ناظم الاطباء). شتری که داغ جرفه داشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به جرفه شود
آشنا، آموخته، انس گرفته و مانوس آمخته خو گران الفت گرفته مانوس انس گرفته خوگر: وزن رباعیات مالوف طباع است و متداول خاص و عام... یا وطن مالوف. محل و شهری که شخص بدان انس گرفته ودر آنجانشو ونما یافته
آشنا، آموخته، انس گرفته و مانوس آمخته خو گران الفت گرفته مانوس انس گرفته خوگر: وزن رباعیات مالوف طباع است و متداول خاص و عام... یا وطن مالوف. محل و شهری که شخص بدان انس گرفته ودر آنجانشو ونما یافته
پاک ببرده فرا رفته از روی زمین، جحف آنست که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند آنگه فاصله از آن بیندازند تن بماند فع بجای آن بنهند و فع چون از فاعلاتن خیزد آنرا مجحوف خوانند
پاک ببرده فرا رفته از روی زمین، جحف آنست که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند آنگه فاصله از آن بیندازند تن بماند فع بجای آن بنهند و فع چون از فاعلاتن خیزد آنرا مجحوف خوانند
پاک ببرده، فرا رفته از روی زمین، در علم عروض جحف آن است که «فاعلاتن» را خبن کنند تا «فعلاتن» بماند، آنگه فاصله از آن بیندازند «تن» بماند، «فع» به جای آن بنهند و «فع» چون از «فاعلاتن» خیزد آن را مجحوف خوانند
پاک ببرده، فرا رفته از روی زمین، در علم عروض جحف آن است که «فاعلاتن» را خبن کنند تا «فعلاتن» بماند، آنگه فاصله از آن بیندازند «تن» بماند، «فع» به جای آن بنهند و «فع» چون از «فاعلاتن» خیزد آن را مجحوف خوانند