- مجعول
- قرارداده شده، ساخته شده، ساختگی، جعل شده
معنی مجعول - جستجوی لغت در جدول جو
- مجعول
- کرده شده، موضوع، قرارداده، ساخته شده، جعل شده و حیله کرده شده، ساختگی
- مجعول ((مَ))
- ساخته شده، جعل شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجعوله در فارسی: بر ساخته مونث مجعول جمع مجعولات
پوییده، کرده، کنشگیر
نامعلوم، نادانسته، ناشناخته، در دستور زبان علوم ادبی ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد، گمنام
ساخته شده در فطرت، سرشته شده
در دستور زبان کسی یا چیزی که کاری بر آن واقع شده، ابنه
سرشته، بزرگ اندام آفریده شده فطری قرار داده شده سرشته
همگرد: در نبرد جولان کننده با هم (در نبرد)
نادانسته، ناشناس، ناشناخته
جدول کشیده، جذب شده
به فعل آمده، کرده شده
پناه، محل اعتماد، معتمد
تیشۀ دوسر که برای کندن و تراشیدن سنگ به کار می رود
یاری دادن، کمک، مدد
جمع مجعوله، ساختگی ها جمع مجعوله (مجعول)