خاک کش. (دهار). ابزاری که بدان زمین را صاف و هموار می کنند. خاک کش. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، ریسمانی کلفت که به دور چرخ پیچیده شود تا به کمک آن بچرخد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
خاک کش. (دهار). ابزاری که بدان زمین را صاف و هموار می کنند. خاک کش. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، ریسمانی کلفت که به دور چرخ پیچیده شود تا به کمک آن بچرخد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
آن که می کفاند زبان شتر بچه را تا شیر نخورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که نیزه بر بدنی فروبرده و نیزه را در آن گذاشته و می کشد آن بدن را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که مهلت می دهد در ادای وام. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، آن که پیروی می کند کسی را در سرود او، شتری که نشخوار می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آن که می کفاند زبان شتر بچه را تا شیر نخورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که نیزه بر بدنی فروبرده و نیزه را در آن گذاشته و می کشد آن بدن را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آن که مهلت می دهد در ادای وام. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، آن که پیروی می کند کسی را در سرود او، شتری که نشخوار می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نام دهکده ای در ناحیه ی دشت کلارستاق چالوس، درختی شبیه ممرز که از چوب آن در امور مختلف استفاده کنندریشه.، قسمت فلزی چراغ لامپا که فتیله رااز آن عبور دهند، نرده ی
نام دهکده ای در ناحیه ی دشت کلارستاق چالوس، درختی شبیه ممرز که از چوب آن در امور مختلف استفاده کنندریشه.، قسمت فلزی چراغ لامپا که فتیله رااز آن عبور دهند، نرده ی