- مجخی(مُ جَخْ خی)
پیر پشت خم کرده. (آنندراج) (از منتهی الارب). پیر دولا شده و پشت خمیده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شب میل کرده. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، بیرون از استقامت و اعتدال. (ناظم الاطباء). خمیده و کج و منه الحدیث ’کالکوز مجخیاً’، یعنی مانندۀ کوزه خمیده و کج شده زیرا وقتی کوزه خمیده و کج گردد، هر چه در آن هست، می ریزد. (از اقرب الموارد)
