برکشیده. بیرون کشیده. استخراج شده. مستخرج. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به سبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاءبحور دایرۀ مختلفه مفاعیلن از طویل و مستفعلن از بسیط و فاعلاتن از مدید، نام آن دایرۀ مجتلبه کردند. (المعجم چ دانشگاه ص 70). و رجوع به مادۀ بعد شود
برکشیده. بیرون کشیده. استخراج شده. مُستَخرَج. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و به سبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاءبحور دایرۀ مختلفه مفاعیلن از طویل و مستفعلن از بسیط و فاعلاتن از مدید، نام آن دایرۀ مجتلبه کردند. (المعجم چ دانشگاه ص 70). و رجوع به مادۀ بعد شود
آن که کشد چیزی را ازجایی به جایی دیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می کشد چیزی از جایی به جایی خصوصاً بنده و ستور را برای فروختن. (ناظم الاطباء)
آن که کشد چیزی را ازجایی به جایی دیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که می کشد چیزی از جایی به جایی خصوصاً بنده و ستور را برای فروختن. (ناظم الاطباء)
یوت رسیده، و یوت مرگ عام ستوران را گویند همچنانکه مرگ عام مردمان را وبا گویند. (آنندراج). معدوم شده و نابود گشته از بینوایی در سال آفت زده. (ناظم الاطباء). یوت رسیده. (از منتهی الارب). آن که خشکسالی موجب از بین رفتن ستور وی شده باشد. (از ذیل اقرب الموارد)
یوت رسیده، و یوت مرگ عام ستوران را گویند همچنانکه مرگ عام مردمان را وبا گویند. (آنندراج). معدوم شده و نابود گشته از بینوایی در سال آفت زده. (ناظم الاطباء). یوت رسیده. (از منتهی الارب). آن که خشکسالی موجب از بین رفتن ستور وی شده باشد. (از ذیل اقرب الموارد)
آن که بنگرد به تأمل عروس جلوه داده را. (آنندراج). و رجوع به اجتلاءشود، آن که بلند کند دستار را از پیشانی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آن که بنگرد به تأمل عروس جلوه داده را. (آنندراج). و رجوع به اجتلاءشود، آن که بلند کند دستار را از پیشانی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آمیخته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : از خود ای جزو ز کلها مختلط فهم میکن حالت هر منبسط. مولوی. ورجوع به اختلاط شود. - جمل مختلط، شتر که پیه با گوشت وی آمیخته باشد از فربهی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). ناقه مختلطه کذلک. (منتهی الارب). ، کار درهم و پریشان. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) و رجوع به اختلاط شود، مضطرب. (ناظم الاطباء) ، دشوار و مشکل، مبهم و نامعلوم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
آمیخته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : از خود ای جزو ز کلها مختلط فهم میکن حالت هر منبسط. مولوی. ورجوع به اختلاط شود. - جمل مختلط، شتر که پیه با گوشت وی آمیخته باشد از فربهی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). ناقه مختلطه کذلک. (منتهی الارب). ، کار درهم و پریشان. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) و رجوع به اختلاط شود، مضطرب. (ناظم الاطباء) ، دشوار و مشکل، مبهم و نامعلوم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
بر کشنده جلب شده استخراج شده: و بسبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاء بحور دایره مختلفه... نام آن دایره مجتلبه کردند. جلب کننده کشنده
بر کشنده جلب شده استخراج شده: و بسبب آنکه افاعیل این بحور گویی مستخرج و مجتلب است از اجزاء بحور دایره مختلفه... نام آن دایره مجتلبه کردند. جلب کننده کشنده