جدول جو
جدول جو

معنی مجبوس - جستجوی لغت در جدول جو

مجبوس(مَ)
مأبون و آن کسی است که مطیعانه برده شود. (از محیط المحیط). آن که مطاع وقت خود باشد. (منتهی الارب). مأبون و آن که مطاع و مختار وقت خود باشد. (ناظم الاطباء). مجبوس و جبیس نعت است مرد مأبون را. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به جبیس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محبوس
تصویر محبوس
زندانی، بازداشت شده، بند شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجبول
تصویر مجبول
ساخته شده در فطرت، سرشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملبوس
تصویر ملبوس
پوشیده شده، پوشیدنی، جامه، پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
کسی که از خود اختیار ندارد، آنکه به زور به کاری واداشته شده، ناگزیر، ناچار
فرهنگ فارسی عمید
جب انداختن هر دو سبب مفاعلین است مفا بماند فعل بسکون لام بجای آن بنهند و فعل چون از مفاعیلن منشعب باشد آنرا مجبوب خوانند یعنی خصی کرده بسبب آنکه هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملبوس
تصویر ملبوس
پوشیده و جامه پوشیده، نهان، پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
زندانی، دربند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
مضطر، ناگزیر، بی اختیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجبول
تصویر مجبول
سرشته، بزرگ اندام آفریده شده فطری قرار داده شده سرشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجبول
تصویر مجبول
((مَ))
آفریده شده، فطری قرار داده شده، سرشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
((مَ))
ناگزیر، به زور بر کاری واداشته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجبوب
تصویر مجبوب
((مَ))
خصی کرده، در علم عروض جب انداختن هر دو سبب «مفاعلین» است، «مفا» بماند، فعل به سکون لام به جای آن بنهند و فعل چون از «مفاعلین» منشعب باشد، آن را مجبوب خوانند یعنی خصی کرده به سبب آن که هر دو سبب از آخر آن انداخته اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
((مَ))
گرفتار، زندانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملبوس
تصویر ملبوس
((مَ))
پوشیده شده، پوشاک، هرچیز پوشیدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
زندانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجبور
تصویر مجبور
ناچار، وادار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
Trapped
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
piégé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
preso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
terjebak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
tuzağa düşmüş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
困った
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
被困的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
לכוד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
갇힌
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
intrappolato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
फंसा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
gefangen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
atrapado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
gevangen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
зловлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
пойманный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
uwięziony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
mtego
دیکشنری فارسی به سواحیلی