معنی مجبور تصویر مجبور مجبور کسی که از خود اختیار ندارد، آنکه به زور به کاری واداشته شده، ناگزیر، ناچارکسی که از خود اختیار ندارد، آنکه به زور به کاری واداشته شده، ناگزیر، ناچار فرهنگ فارسی عمید