جمع واژۀ مجنون. دیوانگان. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مجنون. دیوانگان و مردم دیوانه. (ناظم الاطباء) : منگر بدان که در درۀ یمگان محبوس کرده اند مجانینم. ناصرخسرو. سخن مجانین و اهل برسام از آن پر بنیادتر بود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400). مپرس از من حدیث زلف پرچین مجنبانید زنجیر مجانین. شبستری. و رجوع به مجنون شود
جَمعِ واژۀ مجنون. دیوانگان. (غیاث) (آنندراج). جَمعِ واژۀ مجنون. دیوانگان و مردم دیوانه. (ناظم الاطباء) : منگر بدان که در درۀ یمگان محبوس کرده اند مجانینم. ناصرخسرو. سخن مجانین و اهل برسام از آن پر بنیادتر بود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 400). مپرس از من حدیث زلف پرچین مجنبانید زنجیر مجانین. شبستری. و رجوع به مجنون شود
رایگان، چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به دست آید، مفت، مجانی، صمیمی، بدون دریافت حق الزحمه، راهگان، چیزی که در راه پیدا کنند، پست، بی ارزش
رایگان، چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به دست آید، مفت، مجانی، صمیمی، بدون دریافت حق الزحمه، راهگان، چیزی که در راه پیدا کنند، پَست، بی ارزش
جمع واژۀ منجنیق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و لشکر سلطان مجانیق و عرادات بر جانب قلعه راست کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 329). و در مقدمه لشکر بسیاربا آلات مجانیق و اسلحه به شادیاخ فرستاد. (جهانگشای جوینی). و برابر برج عجمی مجانیق راست کردند. (جامع التواریخ رشیدی). هولاکوخان فرموده بود که تا از بالا و زیر بغداد جسر بسته بودند و کشتیها معد داشته و مجانیق نصب کرده... (جامع التواریخ رشیدی). و رجوع به منجنیق شود
جَمعِ واژۀ منجنیق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و لشکر سلطان مجانیق و عرادات بر جانب قلعه راست کردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 329). و در مقدمه لشکر بسیاربا آلات مجانیق و اسلحه به شادیاخ فرستاد. (جهانگشای جوینی). و برابر برج عجمی مجانیق راست کردند. (جامع التواریخ رشیدی). هولاکوخان فرموده بود که تا از بالا و زیر بغداد جسر بسته بودند و کشتیها معد داشته و مجانیق نصب کرده... (جامع التواریخ رشیدی). و رجوع به منجنیق شود
وسطی، (ناظم الاطباء)، میانی، وسط، اوسط، وسطی، وسطی ̍، که در میان است، میانی، (یادداشت مؤلف) : او را ابوکرب اسعد تبع میانین خواندندی، (مجمل التواریخ و القصص)، وسطی ̍، انگشت میان سبابه و بنصر و آن انگشت درازتر کف باشد، انگشت وسطی، میانه، میانگی، انگشت سوم دست، (یادداشت مؤلف)، قسمت پایین لگن در انسان، (از لغات فرهنگستان)
وسطی، (ناظم الاطباء)، میانی، وسط، اوسط، وَسَطی، وُسْطی ̍، که در میان است، میانی، (یادداشت مؤلف) : او را ابوکرب اسعد تبع میانین خواندندی، (مجمل التواریخ و القصص)، وُسْطی ̍، انگشت میان سبابه و بنصر و آن انگشت درازتر کف باشد، انگشت وسطی، میانه، میانگی، انگشت سوم دست، (یادداشت مؤلف)، قسمت پایین لگن در انسان، (از لغات فرهنگستان)
بلاعوض و مفت و رایگان و بی مزد و اجرت. (ناظم الاطباء). مفتی. برایگان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، قسمی از شاگردان دارالفنون طهران به زمان ناصرالدین شاه که چاشت (ناهار) آنها را در مدرسه می دادند. برایگان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
بلاعوض و مفت و رایگان و بی مزد و اجرت. (ناظم الاطباء). مفتی. برایگان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، قسمی از شاگردان دارالفنون طهران به زمان ناصرالدین شاه که چاشت (ناهار) آنها را در مدرسه می دادند. برایگان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
جمع واژۀ مجنی ̍. (اقرب الموارد). جمع واژۀ مجنی (م نا) : مجانی الادب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجنی شود، سودها و منفعتها و حاصلها. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ مَجنی ̍. (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ مجنی (م َ نا) : مجانی الادب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجنی شود، سودها و منفعتها و حاصلها. (ناظم الاطباء)
منسوب به میان میانی وسطی: از شه زادگان و آمدن برادر میانی وسطی: (متوفی شدن بزرگین میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود، { قسمتی از سطح تحتانی حفره لگن خاصره که محدود است بین عضو تناسلی در جلو و سوراخ مقعد در عقب. در حقیقت این ناحیه کف لگن را تشکیل میدهد. دراین ناحیه پیش آب راه و مهبل (در زن) و مخرج قرار دارند عجان میان دو راه
منسوب به میان میانی وسطی: از شه زادگان و آمدن برادر میانی وسطی: (متوفی شدن بزرگین میانین بجنازه برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود، { قسمتی از سطح تحتانی حفره لگن خاصره که محدود است بین عضو تناسلی در جلو و سوراخ مقعد در عقب. در حقیقت این ناحیه کف لگن را تشکیل میدهد. دراین ناحیه پیش آب راه و مهبل (در زن) و مخرج قرار دارند عجان میان دو راه
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی سریانی تازی گشته جشنی است مر ترسایان را هفته ای پیش از (فصح) عیدی است ترسایانرا که در روز یکشنبه قبل از عید فصح گیرند
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی سریانی تازی گشته جشنی است مر ترسایان را هفته ای پیش از (فصح) عیدی است ترسایانرا که در روز یکشنبه قبل از عید فصح گیرند